مغلطه

maqlate

معنی

سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.

مترادف

سفسطه، مغالطت، مغالطه

جست‌وجوی دقیق

مغلطه

لغت‌نامه دهخدا

مغلطه . [ م َ ل َ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. (از ناظم الاطباء). مغلطة : رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم . حافظ.- <

مغلطه

فرهنگ فارسی عمید

سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.

مغلطه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

chicanery, double talk, doublespeak

مغلطه

فرهنگ فارسی معین

(مَ لَ طِ) [ ع . مغلطة ] (اِ.) سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.

مغلطه

فرهنگ مترادف و متضاد

سفسطه، مغالطت، مغالطه

جست‌وجوی هم‌آوا

مغلطة

لغت‌نامه دهخدا

مغلطة. [ م َ ل َ طَ ] (ع اِ) به معنی غَلوطة است . (منتهی الارب ). غَلوطة. ج ، مغالط.(اقرب الموارد). سخن غلط و کلامی که بدان در غلط اندازند. (ناظم الاطباء). اغلوطة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد و غلوطة و اغلوطة شود.

مغلطه کردن

فرهنگ فارسی معین

( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) در اشتباه انداختن .

مغلطه خوردن

فرهنگ مترادف و متضاد

فریبخوردن، گول خوردن

مغلطه دادن

فرهنگ مترادف و متضاد

نیرنگزدن، فریب دادن، گول زدن

مغلطه کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

سفسطه کردن، به غلط انداختن

جست‌وجوی مشابه

مغلطهآمیز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fallacious

مغلطهباز

فرهنگ مترادف و متضاد

سفسطهباز، سفسطهگر، گمراهسا، مغلطهکار

مغلطهوار

فرهنگ مترادف و متضاد

سفسطهآمیز، مغالطه، مغالطهآمیز

مغلطه کردن

فرهنگ فارسی معین

( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) در اشتباه انداختن .

مغلطه خوردن

فرهنگ مترادف و متضاد

فریبخوردن، گول خوردن

جست‌وجوی متن

misleading

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گمراه کننده، مغلطه، مغالطه، مشتبه سازی

مغالطه

فرهنگ مترادف و متضاد

سفسطه، قیاس فاسد، مغالطت، مغلطه

mislead

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گمراه کردن، فریب دادن، مغلطه کردن، مشتبه کردن، باشتباه انداختن

مغالطه کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. مغلطه کردن، سفسطه کردن ۲. به غلط افکندن

misled

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گمراه شده، گمراه کردن، فریب دادن، مغلطه کردن، مشتبه کردن، باشتباه انداختن

جست‌وجوی هم‌آغاز

مغلطهآمیز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fallacious

مغلطه کردن

فرهنگ فارسی معین

( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) در اشتباه انداختن .

مغلطه خوردن

فرهنگ مترادف و متضاد

فریبخوردن، گول خوردن

مغلطه دادن

فرهنگ مترادف و متضاد

نیرنگزدن، فریب دادن، گول زدن

مغلطه کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

سفسطه کردن، به غلط انداختن

ترجمه مقاله