مغلغللغتنامه دهخدامغلغل . [ م ُ غ َغ َ ] (ع ص ) مُغَلغَلَة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مغلغلة شود. || این کلمه در بیت زیر از عنصری که در دیوان چ دبیرسیاقی ص 57 و دیوان چ قریب ص 75 و در یادداشتی از مرحوم دهخدا آمده و غالیه مالید
مغلغلةلغتنامه دهخدامغلغلة. [ م ُ غ َ غ َ ل َ ] (ع ص ) پیغام فرستاده . (مهذب الاسماء). پیغام و کتاب که از شهری به شهری برند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکتوب و رساله ای که از شهری به شهر دیگر حمل کنند. مغلغل . (ناظم الاطباء): رسالة مغلغلة؛ رساله ای که از شهری به شهر دیگر برند و گویند: ابلغ فلانا
مفلفللغتنامه دهخدامفلفل . [ م ُ ف َ ف َ ] (ع ص ) شعر مفلفل ؛ موی سخت مرغول . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). موی سخت مجعد. (از اقرب الموارد) : و هم سود مفلفل الشعور. (اخبار الصین و الهند ص 5، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و ر
مغلغلةلغتنامه دهخدامغلغلة. [ م ُ غ َ غ َ ل َ ] (ع ص ) پیغام فرستاده . (مهذب الاسماء). پیغام و کتاب که از شهری به شهری برند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکتوب و رساله ای که از شهری به شهر دیگر حمل کنند. مغلغل . (ناظم الاطباء): رسالة مغلغلة؛ رساله ای که از شهری به شهر دیگر برند و گویند: ابلغ فلانا