مقدراتلغتنامه دهخدامقدرات . [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع اِ) سرنوشتها و تقدیرات و قسمتها و نصیبها. (ناظم الاطباء).
مکدراتلغتنامه دهخدامکدرات . [ م ُ ک َدْ دَ ] (از ع ، اِ) آشفتگیها و پریشانیها و اندوهها و حادثه های زمانه . (ناظم الاطباء).
مقدرتلغتنامه دهخدامقدرت . [ م َ دُ رَ /م َ دَ رَ / م َ دِ رَ ] (ع مص ) توانگر بودن . (غیاث ). || توانایی داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقدرة شود. || (اِمص ، اِ) قدرت و توانایی . (غیاث ). تاب . توان . توانایی .
حسابلغتنامه دهخداحساب .[ ح َس ْ سا ] (اِخ ) سمعانی گوید: این نسبت خاص است به محمدبن ابراهیم بن الحساب البخاری الفرائضی . و او را از آن روی حساب مینامیدند که عارف به حساب و مقدرات بود. او از موسی بن افلح و صالح بن محمد و حامدبن سهل و جز آنان روایت کند و وفات او به ذی القعده ٔ سال <span class="
اشکلغتنامه دهخدااشک . [ اَ ] (اِخ ) پنجم یا فرهاد اول . پس از پدر بتخت نشست و چندین سال با مادها به نبرد پرداخت و محل سکنای ایشان را که گویا میان کادوسیان و تپورها بود، تصرف کرد. آنگاه متوجه ری شد و دربند دریای گرگان را که بسیار اهمیت داشت تا قسمت شرقی کشور ری تسخیر کرد و در سال <span class=
مستریحلغتنامه دهخدامستریح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استراحة. راحت یافته . (اقرب الموارد). آرامش یافته . آرام . آسوده . برآسوده . رجوع به استراحة شود. || از بین عباد کسی است که خداوند تعالی او را بر راز مقدرات آگاه ساخته باشد و در نتیجه از سختی طلب و انتظار آسوده گشته . (اقرب الموارد). ک
مکوناتلغتنامه دهخدامکونات . [ م ُ ک َوْ وَ ] (ع ص ، اِ) مخلوقات و موجودات . (غیاث ). ج ِ مکونة. موجودات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از صنایع به او رسد مکونات و مقدرات و محدثات از خلق زمین و سماوات و شمس و قمر و نجوم مسخرات . (کشف الاسرار ج