مقربةلغتنامه دهخدامقربة. [ م َ رَ / رِ / رُ ب َ ] (ع اِمص ) خویشی . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). خویشی و نزدیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قرب . نزدیکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <span
مقربةلغتنامه دهخدامقربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع اِ) راه کوتاه . ج ، مقارب و مقاریب . (ناظم الاطباء). و رجوع به مَقْرَب شود.
مقربةلغتنامه دهخدامقربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع ص ، اِ)اسب ماده ٔ برگزیده . (آنندراج ). اسبی که برای شرف و عزت پیوسته نزدیک خود دارند. (ناظم الاطباء). اسبی که آخور و جای بستن آن را نزدیک گردانند به جهت برگزیدگی آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُقْرَب شود.
مکربةلغتنامه دهخدامکربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع ص ) دلو کرب بسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ): دلو مکربة، دولی که به دسته ٔ آن ریسمانی بسته و طناب بزرگ آبکشی را بدان می بندند تا نپوسد و تباه نگردد. (ناظم الاطباء).
مکربیلغتنامه دهخدامکربی . [ م ُ ک َرْ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترک است که در شهرستان ملایر واقع است و 156 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 5).
ذومقربةلغتنامه دهخداذومقربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع ص مرکب ) صاحب خویشی . خداوند خویشی و نزدیکی : یتیماً ذامقربة. او مسکیناً ذامتربة. (قرآن 90 15/ - 16)؛ و بی پدر را یا درویش