مقودلغتنامه دهخدامقود. [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) افسار. ج ، مقاود. (مهذب الاسماء). افسار.(نصاب ). پالهنگ . (دهار). آنچه بدان کشند از رسن و مهار و لگام و جز آن . ج ، مقاود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : جام نخواهد بکف او در مطرب اسب
مقودلغتنامه دهخدامقود. [ م ُ ق َوْ وَ ] (ع ص ) کوه دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوه دراز و طولانی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستور کشیده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به تقوید شود.
مقوددیکشنری عربی به فارسیافسار سگ وحيوانات مشابه , افسار بستن , بند زدن , دسته سه تايي , فرمان ماشين , فرمان
پَرگَنۀ مخاطیmucoid colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای که به نظر میرسد سطح آن با مخاط پوشیده شده است
مقوضلغتنامه دهخدامقوض . [ م ُ ق َوْوَ ] (ع ص ) ویران کرده شده . (آنندراج ). ویران شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مقوطلغتنامه دهخدامقوط. [ م ُ ] (ع مص ) سخت لاغر گردیدن شتر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
مکوثلغتنامه دهخدامکوث . [ م ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و انتظار نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکث . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکث شود.
مقودةلغتنامه دهخدامقودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) دابة مقودة؛ چهارپای کشیده شده . (از منتهی الارب ). ستور کشیده شده . مقود. و گویند ناقة مقودة و بعیر مقود. (ناظم الاطباء).
دائره ٔ مقودلغتنامه دهخدادائره ٔ مقود. [ ءِ رَ / رِ ی ِ م ِق ْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دائره ای بر جای قلاده بستن اسب . و هی الخامسة من الدوائر التی تکون فی الخیل ،هی التی تکون فی موضع القلادة. (صبح الاعشی ج 2 ص <span class="hl
مقودةلغتنامه دهخدامقودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) دابة مقودة؛ چهارپای کشیده شده . (از منتهی الارب ). ستور کشیده شده . مقود. و گویند ناقة مقودة و بعیر مقود. (ناظم الاطباء).
دائره ٔ مقودلغتنامه دهخدادائره ٔ مقود. [ ءِ رَ / رِ ی ِ م ِق ْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دائره ای بر جای قلاده بستن اسب . و هی الخامسة من الدوائر التی تکون فی الخیل ،هی التی تکون فی موضع القلادة. (صبح الاعشی ج 2 ص <span class="hl