ملاستلغتنامه دهخداملاست . [ م َ س َ ] (ع اِمص ) نرمی و صافی وهمواری . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، نرمی و صافی و همواری . ضد خشونت و درشتی . (ناظم الاطباء). ملاسة. نرمی . همواری . لشنی . نسویی . لغزانی . لخشانی . مقابل حَرَش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملاسة شود.
ملاستفرهنگ فارسی معین(مَ سَ) [ ع . ملاسة ] 1 - (مص ل .) نرم شدن ؛ مق . خشونت ، درشتی . 2 - (اِمص .) نرمی ، همواری ؛ مق . خشونت ، درشتی .
ملسدلغتنامه دهخداملسد. [ م ِ س َ ] (ع ص ) فصیل ملسد؛ شترکره ٔ بسیار مکنده شیر مادر را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کره شتری که شیر مادر را بسیار مکد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
حرشلغتنامه دهخداحرش . [ ح َ رَ ] (ع اِمص ) درشتی . (منتهی الارب ). زبری . خشونت . مقابل ملاست . (منتهی الارب ).
لیزیلغتنامه دهخدالیزی . (حامص )صفت لیز. نسوئی . لغزانی . ملاست . لغزندگی . || لزوجت . لزجی . || چسبندگی . لعاب-داری .
دفصلغتنامه دهخدادفص . [ دَ ] (ع اِمص ) تابانی و نرمی . (منتهی الارب ). ملاست ، و فعل آن بکار نرود. (از اقرب الموارد).