ملالتلغتنامه دهخداملالت . [ م َل َ ] (ع مص ، اِمص ) ملالة. ملال . رجوع به ملال و ملالة شود. || ستوهی . ستهی . سیرآمدگی . تنگدلی . بیزاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی ،تعب و ماندگی و آزردگی . (ناظم الاطباء) : ((بس ای ملک )) ز عطای تو خیره چون گویند<b
ملالتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزردگی، آزردهدلی، افسردگی، اندوه، بیزاری، تکدر، حزن، دلآزردگی، دلتنگی، دلگیری، رنجش، ضجرت، سودا، کدورت ۲. بیزار شدن، بهستوه آمدن ≠ بهجت، نشاط
ملالةلغتنامه دهخداملالة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) سیر برآمدن . (تاج المصادربیهقی ). ملال . ملالت . رجوع به ملال و ملالت شود.