ملحلحلغتنامه دهخداملحلح . [ م ُ ل َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مهتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مهتر طایفه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سید. (از اقرب الموارد).
مهترلغتنامه دهخدامهتر. [ م ِ ت َ ] (ص تفضیلی )بزرگتر. با مقام و منزلت و مرتبت برتر : چو شاه تو بردر مرا کهترندتو را کمترین چاکران مهترند. فردوسی .چنین چیزها از وی [خواجه ] آموختندی که مهذب تر و مهترتر روزگار بود. (تاریخ بیهقی ).<br