ملللغتنامه دهخداملل . [ م َ ل َ ] (ع مص ) سیر برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). ملال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : لاجرم خدر کسل و رعشه ٔ ملل سر انامل افتد، خامه ٔ خام از نگار کبریا و تحیات بازمی ماند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص <span class="hl" dir="
ملللغتنامه دهخداملل . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ ملت که به معنی دین و مذهب است و اطلاق ملت بر دین حق و باطل هر دو آمده . (غیاث ) (آنندراج ). ملتها و مردمانی که بر یک کیش و بر یک روش باشند. (ناظم الاطباء) : در حقیقت ادیان ملل تأمل می نمود و از فیضان الهام ، اشعه ٔ انوار د
ملللغتنامه دهخداملل . [ م َ ل َ ] (ع اِ) داغی است بر پس گوش متصل بناگوش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). داغ در پس گوش . (ناظم الاطباء).
ملیللغتنامه دهخداملیل . [ م َ ] (ع ص ) کوماج و گوشت در خاکستر پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نان در خاکستر گرم یعنی ملة پخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || طریق ملیل ؛راه سپرده و روشن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). راه پاسپرده و آسان . (ناظم الاطباء)
ملیللغتنامه دهخداملیل . [ م ُ ل َ ] (ع اِ) زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ).زاغ و کلاغ . (ناظم الاطباء). غراب . (اقرب الموارد).
ملیللغتنامه دهخداملیل . [ م ُ ل َی ْ ی َ ] (ع ص ) لیل ملیل ؛ شب تاریک . (منتهی الارب ). شب دراز و تاریک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جامعه ٔ ملللغتنامه دهخداجامعه ٔ ملل . [ م ِ ع َ / ع ِ ی ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) مؤسسه ای بود که پس از جنگ جهانی اول از اجتماع دول بمنظور تأمین صلح جهانی تأسیس شد. مؤلف حقوق بین الملل عمومی آرد: جامعه ٔ ملل مؤسسه ای بود از اجتماع عده ٔغیر محدودی از دول و مؤسساتی که
متملللغتنامه دهخدامتملل . [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ] (ع ص ) کسی که داخل به دین و ملت باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . || جلد و تند و شتابان در رفتار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی آرام از اندوه و بیماری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . رجوع به تمل
بین الملللغتنامه دهخدابین الملل . [ ب َ نَل ْ م ِ ل َ ] (ع ق مرکب ، ص مرکب ) میان ملتهای مختلف . میان مردم سرزمینهای مختلف .- مجمع بین الملل یا انترناسیونال (از فرانسه ) ؛ نام چند مجمع بین المللی که سوسیالیستها و سازمانهای کارگری بمنظور هماهنگ ساختن سیاست خود برپا کردند
تملللغتنامه دهخداتملل . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) در کیش و شریعت درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوی آوردن تب . || گرم گردیدن درون استخوان . || بی آرامی کردن از بیماری و از اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بخود پیچیدن از درد و غم . (از