ملهملغتنامه دهخداملهم . [ م َ هََ ] (اِ) بر وزن و معنی مرهم است . (برهان ) (آنندراج ). مرهم . (ناظم الاطباء).
ملهملغتنامه دهخداملهم . [ م َ هََ ] (اِخ ) موضعی است نخلناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام موضعی که خرمابن بسیار دارد. (ناظم الاطباء).- یوم ملهم ؛ روز جنگ بنی تمیم و حنیفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام روزی که بنی تمیم با حنیفه جنگ کردند. (ناظم
ملهملغتنامه دهخداملهم . [ م ِ هََ ] (ع ص ) رجل ملهم ؛ مرد بسیارخوار. (منتهی الارب ). مرد پرخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملهملغتنامه دهخداملهم . [ م ُ هََ ] (ع ص ) الهام کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). الهام شده و در دل افکنده شده . (ناظم الاطباء). آنکه بدو الهام شده است : ای ملهمی که در صف کروبیان قدس فیضی رسد به خاطر پاکت زمان زمان . حافظ (دیوان چ قزوینی ص
ملهملغتنامه دهخداملهم . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) الهام کننده یعنی در دل افکننده از جنس خیر و آن حق تعالی است . (غیاث ) (آنندراج ). الهام کننده و در دل افکننده . (ناظم الاطباء). آنکه الهام کند : کلک دین پرورتو واهب ارزاق شده ست رای روشنگر تو ملهم الباب شده ست .جما
ملحملغتنامه دهخداملحم . [ م َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلماس است که در شهرستان خوی واقع است و 440 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ملحملغتنامه دهخداملحم . [ م ُ ح َ ] (ع اِ) نوعی است از جامه . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). نوعی است از جامه ها. (صراح ). نوعی از پارچه ٔ ابریشمی که نهایت ملایم باشد. (غیاث ). بافته ٔ ابریشمی را گویند. (برهان ). نوعی از جامه ٔ بافته ٔ ابریشمی و در برهان به این معنی به فتح اول آورده . (آنن
ملحملغتنامه دهخداملحم . [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) گوشت خوراننده باز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت خوراننده و آنکه به باز گوشت می خوراند. (ناظم الاطباء). گوشت خوراننده و گویندآنکه نزد او گوشت بسیار باشد. (از اقرب الموارد).
ملحملغتنامه دهخداملحم . [ م ُ ل َح ْ ح ِ ] (ع ص ) که گوشت آورد. که گوشت رویاند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه به سبب تجفیف لطیف و تعدیل مزاج ، خونی که وارد موضع جراحت شده منعقد ساخته مستحیل به گوشت کند و او را منبت اللحم نیز گویند. و رجوع به مُلَحِّمَة شود.
ملهمدرلغتنامه دهخداملهمدر. [ م ُ هََ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان افشار است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 622 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ملهمهلغتنامه دهخداملهمه . [ م ُ هَِم َ ] (ع ص ) تأنیث مُلهِم . الهام دهنده : چو نفس مطمئنه ماهتاب و ملهمه جاسوس نشان مدبر و مقبل ز لوامه ست جاویدان . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 360).نفس اماره ست و ل
ملهمیلغتنامه دهخداملهمی . [ م ُ هََ ] (اِخ ) از شاعران خطه ٔ کوکن هندوستان بوده است . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: «برهمنی بود... در عالم رؤیا از حضرت ختمی (ص ) به قبول دین اسلام ملهم گردید و بعد تدین به دین حق ، التفاتی به حطام دنیویه ناکرده آزادانه سر و پا برهنه سری به سیر مطموره و معموره می
حائر ملهملغتنامه دهخداحائر ملهم .[ ءِ رِ م َ هََ ] (اِخ ) در یمامة است ، اعشی گوید:فرکن مهراس الی ماردفقاع منفوحةفالحائر.داودبن متمم بن نویرة درباره ٔ یوم ملهم گوید:و یوم ابی جزء بملهم لم یکن لیقطع حتی یذهب الذحل نائره لدی جدول البئرین حتی تفجرت علیه نحور القوم و احمرّ
قره ملهملغتنامه دهخداقره ملهم . [ ق َ رَ م َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 60 هزارگزی شمال خاوری خیاو و 5 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن <s
ملهمدرلغتنامه دهخداملهمدر. [ م ُ هََ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان افشار است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 622 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ملهمهلغتنامه دهخداملهمه . [ م ُ هَِم َ ] (ع ص ) تأنیث مُلهِم . الهام دهنده : چو نفس مطمئنه ماهتاب و ملهمه جاسوس نشان مدبر و مقبل ز لوامه ست جاویدان . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 360).نفس اماره ست و ل
ملهمی تبریزیلغتنامه دهخداملهمی تبریزی . [ م ُ هََ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری و معاصر شاه عباس اول بوده است (متوفی به سال 1049 هَ . ق .). وی ابتدا در خدمت پیربوداق خان حاکم تبریز بود و سپس به شیراز رفت و جزو ملازمان امام قلی خان حاکم فارس قرار گرفت و د
ملهمیلغتنامه دهخداملهمی . [ م ُ هََ ] (اِخ ) از شاعران خطه ٔ کوکن هندوستان بوده است . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: «برهمنی بود... در عالم رؤیا از حضرت ختمی (ص ) به قبول دین اسلام ملهم گردید و بعد تدین به دین حق ، التفاتی به حطام دنیویه ناکرده آزادانه سر و پا برهنه سری به سیر مطموره و معموره می
حائر ملهملغتنامه دهخداحائر ملهم .[ ءِ رِ م َ هََ ] (اِخ ) در یمامة است ، اعشی گوید:فرکن مهراس الی ماردفقاع منفوحةفالحائر.داودبن متمم بن نویرة درباره ٔ یوم ملهم گوید:و یوم ابی جزء بملهم لم یکن لیقطع حتی یذهب الذحل نائره لدی جدول البئرین حتی تفجرت علیه نحور القوم و احمرّ
قره ملهملغتنامه دهخداقره ملهم . [ ق َ رَ م َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 60 هزارگزی شمال خاوری خیاو و 5 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن <s