ملوسیلغتنامه دهخداملوسی . [ م َ ] (حامص ) حالت و چگونگی ملوس . زیبایی و قشنگی و ظرافت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملوس شود.
ملیوسلغتنامه دهخداملیوس . [ م َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر یونان که طین مختوم از آن جزیره آورند. و اﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ).
ملوظلغتنامه دهخداملوظ. [ م ِل ْ وَ ] (ع اِ) چوبی که بدان زنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چوبی که بدان کتک زنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).