ملک جهانلغتنامه دهخداملک جهان . [ م ُ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاندرمن است که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زنگ ملکلغتنامه دهخدازنگ ملک . [ زَ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که 191 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست
نقش برزدنلغتنامه دهخدانقش برزدن . [ ن َ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) حک کردن . ضرب کردن : چنین نقش بندد که چون شاه روم به ملک جهان نقش برزد به موم .نظامی .
نافذحکملغتنامه دهخدانافذحکم . [ ف ِ ح ُ ] (ص مرکب ) فرمانروا. مطاع . نافذالامر. نافذالحکم . که فرمان وی روان است : شاه مسعود براهیم که در ملک جهان خسرو نافذحکم و ملک کامرواست .مسعودسعد.
تگینلغتنامه دهخداتگین . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام پادشاهی . (شرفنامه ٔ منیری ). نام پهلوانی . (ناظم الاطباء) : مگر داشت نام تو نقش نگین که بگرفت ملک جهان را تگین . (از شرفنامه ٔ منیری ).رجوع به تکین
غارلغتنامه دهخداغار. (اِخ ) ولایتی است در عربستان : ملک جهان بگیری از قاف تا به قاف گنج شهان ببخشی از غور تا به غار. منوچهری .کازیمیرسکی گوید غار در این شعر منوچهری ولایتی است در عربستان .