ممارطةلغتنامه دهخداممارطة. [ م ُ رَ طَ ] (ع مص ) با هم برکندن موی را و خراشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از همدیگر برکندن موی و خراشیدن . (ناظم الاطباء). موی برکندن و خراشیدن . (از اقرب الموارد).
باهملغتنامه دهخداباهم . [ هََ ] (ق مرکب ) همراه . معاً. به معیت . به اتفاق . به اتحاد. با یکدیگر. (ناظم الاطباء). بهم . متفقاً. متحداً. جفت . یکجا : خوبان چو بهم گرمی بازار فروشندباهم بنشینند و خریدار فروشند. عرفی .الفة؛ باهم آمیخت