ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) مولوی سیدامان علی فرزند سیدبرکت علی ، نبیره ٔ مولوی سراج الدین احمد. از شاعران قرن سیزدهم ، مقیم شهرک فریدپور هند است . در مدرسه ٔ دارالاماره ٔ کلکته تحصیل کرد. از اوست :به گلشن چون طلسم صحبتی با گلرخان بستم شکفتن را دری بر روی حوران جنان بستم <b
ممتازلغتنامه دهخداممتاز. [ م ُ] (ع ص ) جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || برگزیده و پسندیده . منتخب شده . دارای امتیاز و برتری و بزرگواری . (از ناظم الاطباء). برتر. فاضل . افضل . راجح . ارجح . صاحب مزیت . نجیب . مفضل . دارای مزیت . فایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا
ممتاز خراسانیلغتنامه دهخداممتاز خراسانی . [ م ُ زِ خ ُ ] (اِخ )میر ممتاز... از شاعران قرن یازدهم است . از اوست :چون دهم تسکین ز پیغامت دل افسرده راکی توان افروخت از پرتو چراغ مرده را.(از تذکره ٔنصرآبادی ص 428 و فرهنگ سخنوران ).در تذکره ٔ روز روشن (ص <s
ممتاز سمرقندیلغتنامه دهخداممتاز سمرقندی . [ م ُ زِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ملا محمد عابد فرزند ملا محمد زاهد. از شاعران قرن یازدهم . هفت قلم را خوش می نوشته . از اوست :یک عمر به ابنای جهان گردیدم کافور زدم سردی ایشان چیدم هر موی که بود بر تنم گشت سفیدچون صبح آخر به ریش خود خندیدم .(از
ممتاز غزنویلغتنامه دهخداممتاز غزنوی . [ م ُ زِ غ َ ن َ ] (اِخ ) حکیم عثمان بن محمد. از شاعران قرن پنجم هجری است . سنائی غزنوی بوی اعتقاد و نسبت شاگردی داشته . در آغاز عثمانی تخلص می کرد. مدتی ملازم سلطان ابراهیم بن مسعود بود. بعد از وفات وی در هنگامی که بهرام شاه غزنوی به هند لشکرکشی کرد، ممتاز همرا
ممتاز گرجیلغتنامه دهخداممتاز گرجی . [ م ُ زِ گ ُ ] (اِخ ) فضل علی بیک شاعر. نواده ٔ اصلان بیک از رجال دوره ٔ شاه سلیمان صفوی است . از اوست :تا گرمی رخسار ترا دید نگاهم در چشم ترم چون مژه خشکید نگاهم از دیده برون یکسر مژگان ننهد پای تا گشت ز دیدار تو نومید نگاهم .(از تذکره ٔ نصرآ
ممتازالدولهلغتنامه دهخداممتازالدوله . [ م ُ زُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) میرزا اسماعیل خان ، ملقب به ممتازالدوله . به سال 1295 هَ . ق . در تبریز ولادت یافت . تحصیلاتش را در همان شهر تمام کرد. معاون وزارت خارجه و وزارت مالیه و رئیس مجلس و چند بار وزیر شد. پس از آنکه احتشام ا
ممتاز خراسانیلغتنامه دهخداممتاز خراسانی . [ م ُ زِ خ ُ ] (اِخ )میر ممتاز... از شاعران قرن یازدهم است . از اوست :چون دهم تسکین ز پیغامت دل افسرده راکی توان افروخت از پرتو چراغ مرده را.(از تذکره ٔنصرآبادی ص 428 و فرهنگ سخنوران ).در تذکره ٔ روز روشن (ص <s
ممتاز سمرقندیلغتنامه دهخداممتاز سمرقندی . [ م ُ زِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ملا محمد عابد فرزند ملا محمد زاهد. از شاعران قرن یازدهم . هفت قلم را خوش می نوشته . از اوست :یک عمر به ابنای جهان گردیدم کافور زدم سردی ایشان چیدم هر موی که بود بر تنم گشت سفیدچون صبح آخر به ریش خود خندیدم .(از
ممتاز خراسانیلغتنامه دهخداممتاز خراسانی . [ م ُ زِ خ ُ ] (اِخ )میر ممتاز... از شاعران قرن یازدهم است . از اوست :چون دهم تسکین ز پیغامت دل افسرده راکی توان افروخت از پرتو چراغ مرده را.(از تذکره ٔنصرآبادی ص 428 و فرهنگ سخنوران ).در تذکره ٔ روز روشن (ص <s
ممتاز سمرقندیلغتنامه دهخداممتاز سمرقندی . [ م ُ زِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ملا محمد عابد فرزند ملا محمد زاهد. از شاعران قرن یازدهم . هفت قلم را خوش می نوشته . از اوست :یک عمر به ابنای جهان گردیدم کافور زدم سردی ایشان چیدم هر موی که بود بر تنم گشت سفیدچون صبح آخر به ریش خود خندیدم .(از
ممتاز غزنویلغتنامه دهخداممتاز غزنوی . [ م ُ زِ غ َ ن َ ] (اِخ ) حکیم عثمان بن محمد. از شاعران قرن پنجم هجری است . سنائی غزنوی بوی اعتقاد و نسبت شاگردی داشته . در آغاز عثمانی تخلص می کرد. مدتی ملازم سلطان ابراهیم بن مسعود بود. بعد از وفات وی در هنگامی که بهرام شاه غزنوی به هند لشکرکشی کرد، ممتاز همرا
ممتاز گرجیلغتنامه دهخداممتاز گرجی . [ م ُ زِ گ ُ ] (اِخ ) فضل علی بیک شاعر. نواده ٔ اصلان بیک از رجال دوره ٔ شاه سلیمان صفوی است . از اوست :تا گرمی رخسار ترا دید نگاهم در چشم ترم چون مژه خشکید نگاهم از دیده برون یکسر مژگان ننهد پای تا گشت ز دیدار تو نومید نگاهم .(از تذکره ٔ نصرآ
درجۀ ممتازdeluxe classواژههای مصوب فرهنگستاندرجهای بسیار گران با کیفیت عالی خدمات اقامتی و پذیرایی و مسافرتی
دسترسی ممتازprivileged accessواژههای مصوب فرهنگستانآگاهی بیواسطه و غیراستنتاجی اولشخص از محتویات ذهن خویش که از دو نوع آگاهی دیگر، یعنی آگاهی از اشیای فیزیکی و حالتهای ذهنی دیگران، متمایز است
روغنزیتون بکر ممتازextra virgin olive oilواژههای مصوب فرهنگستانروغنزیتون بکری که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیکاسید آن کمتر از یک درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن 6/5 یا بالاتر باشد
آرد ممتازpatent flour, high grade flour, straight-run grade flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد دروندانۀ گندم متـ . آرد مغز گندم