مناسبتلغتنامه دهخدامناسبت . [ م ُ س َ / س ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) موافقت و پیوستگی و علاقه و ارتباط و مشابهت . (ناظم الاطباء). مناسبة : اما اصل دوستی را که بنابر مناسبت بود منقطع نکند. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص <span class="hl" dir="ltr
مناسبتفرهنگ فارسی معین(مُ س بَ) [ ع . مناسبة ] (مص ل .) با هم نسبت داشتن ، هم شکل شدن . ج . مناسبات .
مناصبتلغتنامه دهخدامناصبت . [ م ُ ص َ / ص ِ ب َ ] (از ع ، اِمص )مناصبة. جنگ و دشمنی آشکار کردن . جنگ کردن . جنگ . محاربه : محاربت ترتیب داد و مستعد کار شد و روی به مناصبت آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ت
دفتر مناسبتهاfunction bookواژههای مصوب فرهنگستاندفتری برای تنظیم برنامة پذیرایی تالارهای مختلف مهمانخانه که در آن برحسب نام تالارهای ضیافت و رستورانها، صفحهای به هر روز از سال اختصاص داده شده است
دفتر مناسبتهاfunction bookواژههای مصوب فرهنگستاندفتری برای تنظیم برنامة پذیرایی تالارهای مختلف مهمانخانه که در آن برحسب نام تالارهای ضیافت و رستورانها، صفحهای به هر روز از سال اختصاص داده شده است