کناره گيري کردن , از عضويت خارج شدن , منتزع شدن , جدا رفتن
جداشدن، سوا شدن، منتزع شدن، منشعب گشتن
رفته، ربودن، بزور بردن، غارت کردن، ترکیدن، منتزع شدن
اصلاح کردن، ربودن، بزور بردن، غارت کردن، ترکیدن، منتزع شدن
reaves، ربودن، بزور بردن، غارت کردن، ترکیدن، منتزع شدن