منسلکلغتنامه دهخدامنسلک . [ م ُ س َ ل ِ ] (ع ص ) درآینده در چیزی و سلک شونده . (غیاث ) (آنندراج ). درآمده در چیزی . (از اقرب الموارد). درآینده در چیزی و سلک شونده و متصل پیوسته و افزوده شده . (ناظم الاطباء).- منسلک داشتن ؛ در رشته کشیدن . به سلک کشیدن . (یادداشت مر
منسلکفرهنگ فارسی معین(مُ سَ لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - داخل شونده ، درآینده . 2 - آنکه وارد مسلکی شده . 3 - در رشته کشیده .
آمودلغتنامه دهخداآمود. (ن مف مرخم ) در کلمات مرکبه چون گوهرآمود و مانند آن ، بگوهرکشیده . مُنسلک به ... در رشته های آن گوهر درآورده . در تارهای آن گوهر منسلک کرده . || مرصع. درنشانده : گرفته مهد را در تخته ٔ زربرآموده بمروارید و گوهر. نظام
حبیب اﷲ ذوالفنونلغتنامه دهخداحبیب اﷲ ذوالفنون . [ ح َ بُل ْ لاهَِ ذُل ْ ف ُ ] (اِخ ) عالم هیوی و منجم معاصر. ولادت او 1282 هَ . ق . وفات 1326 هَ .ق . وی در زی علماء روحانی منسلک بود. او راست : استخراج تقویم سالها که در سالنامه ٔ پارس از
شعوریلغتنامه دهخداشعوری . [ ش ُ ] (اِخ ) حسن شعوری حلبی . از مشاهر ادباست که در حلب متولد شده و به اسلامبول رفته و در سلک منشیان دولتی منسلک و در رشته ٔ معارف مشهور. و از تألیفات و آثار قلمی اوست :1- پندنامه ٔ ترکی منظوم ، که ترجمه ٔ پندنامه ٔ شیخ عطار اس
ناسخلغتنامه دهخداناسخ . [ س ِ ] (اِخ ) عباس . از شاعران قرن دهم هجری است . نصرآبادی آرد: «مولانا عباس ناسخ تخلص از طبقه ٔ اتراک است اما خود را از نسبت ایشان خلاص کرده در سلک علوم دینی منسلک است و نهایت صلاح و سداددارد» . از اشعار اوست :فیضی نبردی از اثر اشک و آه ، حیف !عبرت نیافت چشم