منسوبلغتنامه دهخدامنسوب . [ م َ ] (ع ص ) دارای نسبت و دارای علاقه و دارای پیوستگی و متعلق و مرتبط و متصل و ملحق شده و مخصوص شده . (ناظم الاطباء). نسبت داده . بسته . بازبسته . وابسته . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ایا به صورت و سیرت چو آن کجا کردندبرادرانش منسوب ذنب خ
منصوبلغتنامه دهخدامنصوب . [ م َ ] (ع ص ) بر پای کرده شده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بر پای کرده و افراخته و بلندشده و نصب شده و نشانده شده . ج ، مناصیب . (ناظم الاطباء). برپاداشته . ایستادانیده . افراشته . برافراخته . (یادداشت مرحوم دهخدا) : آن تاج سر ملت والا
منسوبیتلغتنامه دهخدامنسوبیت . [ م َ بی ی َ ] (از ع مص جعلی ، اِمص ) انتساب و نسبت داشتگی . (ناظم الاطباء).
منسوبینلغتنامه دهخدامنسوبین . [ م َ ] (از ع ص ، اِ) آنهایی که دارای نسبت و علاقه و پیوستگی باشند و خویشاوندان و متعلقان . (ناظم الاطباء). بستگان . وابستگان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منسوبهلغتنامه دهخدامنسوبه . [ م َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) بر وزن و معنی منصوبه است که درست و خوب نشستن نقش و کار و مهمات باشد. (برهان ) (آنندراج ). انتظام و ترتیب و نظم و وضع خوش و تدبیر نیک و طرز و طور پسندیده و خجسته . (ناظم الاطباء). || بازی شطرنج . (برهان )
اسم منسوبلغتنامه دهخدااسم منسوب . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسمی است که به آخر آن یاء مشدد ماقبل مکسور اضافه شود و آن علامت نسبت است ، چون بصری و هاشمی . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 3 ص 715). و در فارسی یاء خفیفه علامت نس
منسوبیتلغتنامه دهخدامنسوبیت . [ م َ بی ی َ ] (از ع مص جعلی ، اِمص ) انتساب و نسبت داشتگی . (ناظم الاطباء).
منسوبینلغتنامه دهخدامنسوبین . [ م َ ] (از ع ص ، اِ) آنهایی که دارای نسبت و علاقه و پیوستگی باشند و خویشاوندان و متعلقان . (ناظم الاطباء). بستگان . وابستگان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منسوبهلغتنامه دهخدامنسوبه . [ م َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) بر وزن و معنی منصوبه است که درست و خوب نشستن نقش و کار و مهمات باشد. (برهان ) (آنندراج ). انتظام و ترتیب و نظم و وضع خوش و تدبیر نیک و طرز و طور پسندیده و خجسته . (ناظم الاطباء). || بازی شطرنج . (برهان )
اسم منسوبلغتنامه دهخدااسم منسوب . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسمی است که به آخر آن یاء مشدد ماقبل مکسور اضافه شود و آن علامت نسبت است ، چون بصری و هاشمی . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 3 ص 715). و در فارسی یاء خفیفه علامت نس
پدیدآور منسوبattributed author,supposed author, presumed authorواژههای مصوب فرهنگستانکسی که براساس شواهد گمان میرود پدیدآور یک اثر مشخص باشد