منهزعلغتنامه دهخدامنهزع . [ م ُ هََ زِ ] (ع ص ) شکسته و کوفته شونده . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به انهزاع شود.
منحزةلغتنامه دهخدامنحزة. [م ُ ن َح ْ ح ِ زَ ] (ع ص ) ناقه ٔ نُحازرسیده . (منتهی الارب ). ماده شتر گرفتار بیماری نحاز. (ناظم الاطباء). رجوع به نحاز و منحز شود.
مِنْهَاجاًفرهنگ واژگان قرآنطریق واضح و روشن (کلمه نَهج به معناي طريق واضح است ، وقتي ميگويند : نهج الامر و انهج معنايش اين است که فلاني فلان امر را روشن و واضح کرد ، و مصدر ميمي آن يعني منهج و منهاج نيز به همان معنا است)