مهابتلغتنامه دهخدامهابت . [ م َب َ ] (ع اِمص ، اِ) مهابة. ترس و پرهیز. (از منتهی الارب ). بیم و ترس . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترس . (دهار). مخافت . (مجمل اللغة) : شیر مبارزی که سرشته ست روزگاراندر دل مبارز مردان مهابتش . ن
مهابطلغتنامه دهخدامهابط. [ م َ ب ِ ](ع اِ) ج ِ مَهْبَط و مَهْبِط. (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه ها : مهابط و مصاعد آن از خوف صیادان بی رحم منزه . (سندبادنامه ص 120). همه را در مخابط ضلالت و مهابط جهالت دید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span c
معابدلغتنامه دهخدامعابد. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعبَد. (ناظم الاطباء). ج ِ معبد، به معنی عبادتخانه های کفار. (غیاث ) (آنندراج ). عبادتگاهها. پرستشگاهها : و دیگر نواحی از آن دیار بستد و معابد و بیع و کنشتهای ایشان خراب کرد و بجای آن مساجد بنیاد نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمین
بامهابتلغتنامه دهخدابامهابت . [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) که مهابت دارد. مهیب . باهیبت . و رجوع به مهابت شود.
بامهابتلغتنامه دهخدابامهابت . [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) که مهابت دارد. مهیب . باهیبت . و رجوع به مهابت شود.