مهرالمثلفرهنگ فارسی عمیدمهری که در حین عقد ازدواج برای زن معلوم نشده و پس از زفاف از روی حد متوسط مهر زنان دیگر برای او تعیین شود.
عقرلغتنامه دهخداعقر. [ ع ُ ] (ع اِمص ) عدم حمل . (اقرب الموارد). نازایی . گویند لقحت الناقة عن عقر؛ یعنی پس از نازایندگی آبستن شد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) کوشک . (منتهی الارب ). قصر. (اقرب الموارد). || فرودگاه قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دنباله ٔ حوض ، یا
مفوضةلغتنامه دهخدامفوضة. [ م ُف َوْ وَ / وِ ض َ ] (ع ص ) زنی که بدون ذکر مهر یا بدون مهر به عقد ازدواج کسی درآمده باشد. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). زنی که بدون تسمیه ٔ مهر یا بدون مهر به عقد ازدواج کسی درآید و یا زنی که به ولی خود اجازه دهد که او ر
مهرلغتنامه دهخدامهر. [ م َ ] (ع اِ) کابین . (دهار). کابین و آن نقد و جنسی باشد که در وقت نکاح بر ذمه ٔ مرد مقرر کنند. (از برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ). صداق ، و آن مال یا نفقه ای است که انتفاع از آن شرعاً جایز باشد و آن را برای زن قراردهند معجلاً یا مؤجلاً. ج ، مُهور، مهورة. (از اقرب ال
مسمیلغتنامه دهخدامسمی . [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) نامیده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به نامی خوانده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خوانده شده . (ناظم الاطباء). نام کرده شده ، یعنی صاحب نام . (آنندراج ) (غیاث ). نام نهاده شده . (از منتهی الارب ) (از اقر