مهرسازلغتنامه دهخدامهرساز. [ م ِ ] (نف مرکب ) مهرانگیز. مهرورز. برانگیزنده ٔ محبت و مهر : هم از بهر مهراب و سیندخت بازهم از بهر رودابه ٔ مهرساز. فردوسی .هریک از چهره عالم افروزی مهرسازی ومهربان سوزی .نظامی .
مهرسازلغتنامه دهخدامهرساز. [ م ُ ] (نف مرکب ) مهرسازنده . آنکه دستینه سازد. سازنده ٔ مهر. حکاک . مهرکن . که مهر می سازد. که شغل وی مهر ساختن باشد. || جاعل مهر. که به دغا و فریب مهر کسی را جعل کند.
مهرسازیلغتنامه دهخدامهرسازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهرساز. ساختن دستینه و مهر. || جعل مهر. مهر تقلبی و جعلی درست کردن . || (اِ مرکب ) دکان و جای ساختن مهر.
سازلغتنامه دهخداساز. (نف مرخم ) سازنده ٔ چیزی . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و این در اصل وضع صیغه ٔ امر است که گاهی بمعنی فاعل مستعمل میشود. (آنندراج ). به حذف «نده » یا«ان » با الفاظ دیگر منضم شود و اسم فاعل مرکب سازد. در ترکیب با اسماء ذات بمعنی درست کننده و بعمل آورنده و صنیع آید و ش
مهرسازیلغتنامه دهخدامهرسازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهرساز. ساختن دستینه و مهر. || جعل مهر. مهر تقلبی و جعلی درست کردن . || (اِ مرکب ) دکان و جای ساختن مهر.