مهلهللغتنامه دهخدامهلهل . [ م ُ هََ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از هلهلة. (از اقرب الموارد). رجوع به هلهلة شود.
مهلهللغتنامه دهخدامهلهل . [ م ُ هََ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از هلهلة، جامه ٔ تنک بافته . سست بافته و فروهشته . جامه ٔ رقیق و تنک بافته شده . (آنندراج ). پارچه ٔ نازک از پشم و غیره : شهاب از اوج او شرف می یافت و سحاب درحضیض او جامه ٔ مهلهل می بافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span class="hl" dir="
مهلهللغتنامه دهخدامهلهل . [ م ُ هََ هَِ ] (اِخ ) لقب عدی بن ربیعة است از شاعران دوره ٔ جاهلیت و از قبیله ٔ ربیعه و او خال امروءالقیس بن حجر است و گویند اول کس که قصیده کرد او بود. (یادداشت مؤلف ). دیوان او را ابوسعید سکری و اصمعی و ابن السکیت گرد کرده اند. (ابن الندیم ). رجوع به عدی در ردیف خ
محلحللغتنامه دهخدامحلحل . [ م ُ ح َ ح َ ] (ع ص ) حلاحل . (یادداشت مرحوم دهخدا). مهتر دلاور و بزرگ و فربه و بسیارمروت و یا ستبر سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محلللغتنامه دهخدامحلل . [ م ُ ح َل ْ ل َ ] (ع ص ) مباح و مشروع . (ناظم الاطباء). || آسان مبالغه ناکرده . (منتهی الارب ). چیز کم . (ناظم الاطباء). چیز آسان . (از اقرب الموارد). || هر آب که شتران در آن فرود آمده تیره و کدر ساخته باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || جائی که در آن بسیار آم
محلللغتنامه دهخدامحلل . [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] (ع ص ) حلال کننده سه طلاقه را به تزوج بر شوهر اول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حلال گر. شوی دوم زن پس از سه بار طلاق گفتن شوی اول او. آنکه زنی را که شویش به سه طلاق دست بازداشته است به زنی گیرد تا چون آن زن را رها کند، دیگربار زناشویی زن با شوی ن
مهلهلیلغتنامه دهخدامهلهلی . [ م ُ هََ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب به مهلهل . || قسمی تراش و اندام قلم ، منسوب به ابن مهلهل . (نوروزنامه ).
مهلهلیلغتنامه دهخدامهلهلی . [ م ُ هََ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب به مهلهل . || قسمی تراش و اندام قلم ، منسوب به ابن مهلهل . (نوروزنامه ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مهلهل بردانی . فقیه حنبلی از مردم بردان ، دهی در اسکاف .
شعثمینلغتنامه دهخداشعثمین . [ ش َ ث َ م َ ] (اِخ ) موضعی است که در آنجا جنگ واقع شد و از آن است یوم الشعثمین در قول مهلهل . (منتهی الارب ).
مهلهلیلغتنامه دهخدامهلهلی . [ م ُ هََ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب به مهلهل . || قسمی تراش و اندام قلم ، منسوب به ابن مهلهل . (نوروزنامه ).