موازیلغتنامه دهخداموازی . [ م ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است در سرزمین گیلان که شهر رشت در آن واقع شده . حد شمالی آن دریای خزر و مرداب و حد غربی فومن و جنوبی شفت و سنگر و شرقی سفیدرود و لشت نشا. عرض آن از مشرق به مغرب 38 هزار گز و طول آن از شمال به جنوب <span class="
موازیلغتنامه دهخداموازی . [ م ُ ] (ع ص ) برابر و مساوی . همسنگ . هم پهلو. هم پایه . هم رتبه : ذات شریف او در شرف موازی سماک و در رفعت مساوی افلاک . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396). آن لشکر کوههای چند که مساوی سماء و موازی جوزاء بود در مسافت
دستیابی موازیparallel access, simultaneous accessواژههای مصوب فرهنگستانانتقال همۀ عناصر هر واحد اطلاعات بهطور همزمان
باریکۀ موازیcollimated beamواژههای مصوب فرهنگستانباریکهای از پرتوها یا ذرات که سطح مقطعی کوچک دارد و پخشیدگی زاویهای آن ناچیز است
تبار موازیparallel descentواژههای مصوب فرهنگستانتباری که برپایۀ دو نظام موازی خویشاوندی تعیین میشود
تدوین موازیparallel editingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تدوین که در آن رویدادهای متفاوتی که در مکانها یا زمانهای مختلف اتفاق میافتد به دنبال یکدیگر به نمایش درمیآید
موازینلغتنامه دهخداموازین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میزان . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)؛ موازین شرع ؛ قواعد آن : چون من سخن به شاهین برسنجم آفاق و انفسند موازینم . ناصرخسرو.در اعتبار موازین و مکایل احتساب بلیغ می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ
parallelدیکشنری انگلیسی به فارسیموازی، مدار، خط موازی، خط متوازی، موازی کردن، برابر کردن، متوازی، برابر
موازینلغتنامه دهخداموازین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میزان . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)؛ موازین شرع ؛ قواعد آن : چون من سخن به شاهین برسنجم آفاق و انفسند موازینم . ناصرخسرو.در اعتبار موازین و مکایل احتساب بلیغ می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ
خطهای فراموازیultraparallel linesواژههای مصوب فرهنگستاندو خط در هندسة هذلولوی که نه متقاطع هستند و نه موازی مجانبی
خودروِ ترکیبی متوالی ـ موازیseries-parallel hybrid, power-split hybrid vehicleواژههای مصوب فرهنگستانخودروی ترکیبی که در آن یک جعبهدندۀ خورشیدی (epicyclic gearbox) میزان بهکارگیری موتور درونسوز و موتور برقی را تنظیم میکند
خودروِ ترکیبی موازیparallel hybrid vehicleواژههای مصوب فرهنگستانخودروی ترکیبی که در آن موتور درونسوز و موتور الکتریکی بهصورت مشترک یا هرکدام بهتنهایی نیروی محرک خودرو را تأمین میکنند
دستیابی موازیparallel access, simultaneous accessواژههای مصوب فرهنگستانانتقال همۀ عناصر هر واحد اطلاعات بهطور همزمان
باریکۀ موازیcollimated beamواژههای مصوب فرهنگستانباریکهای از پرتوها یا ذرات که سطح مقطعی کوچک دارد و پخشیدگی زاویهای آن ناچیز است