مواقفلغتنامه دهخدامواقف . [ م َ ق ِ ](ع اِ) ج ِ موقف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ) : از مواقف خویش به امید فرصت غنیمت و اغترار به ظاهر هزیمت به فضای صحرا آمدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 324). در مواقف ح
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). توقفگاه . جای درنگ . ایستادنگاه . مقام . (یادداشت مؤلف ). محل . جای . جایگاه . محل توقف : موقف بزم تو شکارگهی است که در آن شکرها شکار شود. <p class="
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ ق ِ ] (اِخ ) از نامهای حضرت رسول اکرم (ص ) بدان جهت که مردم را در حضور خدای تعالی جل شأنه استاده می دارد. (ناظم الاطباء).
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) آن که سبب می شود ایستادن و درنگ کردن کسی را در جایی . || بازدارنده و ممانعت کننده . (ناظم الاطباء).
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ م ُ وَق ْق َ ] (ع ص ) اسبی که بالای دوش وی چپار باشد که گویا از سپیدی منقش است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || اسبی که در خردگاه دست و پای آن سپیدی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صبح الاعشی ج 2 ص <span class="h
مؤکفلغتنامه دهخدامؤکف . [ م ُ ءَک ْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه اکاف یعنی خوی گیر برای خر سازد. (از منتهی الارب ).
مواقفهلغتنامه دهخدامواقفه . [ م ُ ق َ ف َ / ق ِ ف ِ ] (از ع ، اِمص ) مواقفة. درخواست ایستادن و ایستادگی از کسی در امری . (از یادداشت مؤلف ). درخواست و ابرام و پافشاری و ایستادگی در کاری چنانکه در جنگی و یااظهار عقیدتی : سلطان از انفت قب
مواقفةلغتنامه دهخدامواقفة. [ م ُ ق َ ف َ ] (ع مص ) مواقفه . وقاف . (منتهی الارب ). با کسی فراایستادن در کار و یا در جنگ و پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی در جنگ بایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مواقفه شود. || ایستادن خواستن . (منتهی الارب ). استادن خواستن . (آنندراج ). درخ
بلبللغتنامه دهخدابلبل . [ ب َ ب َ ] (اِخ ) موقفی است از مواقف حاج ،و گویند کوهی است . (از معجم البلدان ) (از مراصد).
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) خطیب کازرونی . او راست : شرح ارشاددر نحو تعلیقه ٔ بر شرح مواقف . (الرسالة القلمیة).
حسن سامسونیلغتنامه دهخداحسن سامسونی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبدالصمد رومی حنفی .درگذشته ٔ 891 هَ . ق . او راست : حاشیه بر الهیات مواقف و جز آن . (هدیةالعارفین ج 1 ص 288) (کشف الظنون ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالاول عبدی قزوینی . وی بر شرح فرائض سید شریف جرجانی حاشیه ای نوشته و بر امور عامه ٔ شرح مواقف نیز حاشیه ای دارد. واز این کتاب در سال 954 هَ . ق . فراغت یافته است .
مواقفهلغتنامه دهخدامواقفه . [ م ُ ق َ ف َ / ق ِ ف ِ ] (از ع ، اِمص ) مواقفة. درخواست ایستادن و ایستادگی از کسی در امری . (از یادداشت مؤلف ). درخواست و ابرام و پافشاری و ایستادگی در کاری چنانکه در جنگی و یااظهار عقیدتی : سلطان از انفت قب
مواقفةلغتنامه دهخدامواقفة. [ م ُ ق َ ف َ ] (ع مص ) مواقفه . وقاف . (منتهی الارب ). با کسی فراایستادن در کار و یا در جنگ و پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی در جنگ بایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مواقفه شود. || ایستادن خواستن . (منتهی الارب ). استادن خواستن . (آنندراج ). درخ