موانعلغتنامه دهخداموانع. [ م َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ مانعة. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). || ج ِ مانع. (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). چیزهایی که بازدارند و ممانعت کنند کسی را از کاری و هرآنچه مانع اجرای کاری گردد. (ناظم الاطباء). || عوائق . مشکلات بازدارنده از پیشرفت امور. (از یادداشت مؤلف )
میوانهلغتنامه دهخدامیوانه . [ م َی ْ / م ِی ْ ن َ / ن ِ ] (اِ) میو. مو. رز. کرم . درخت انگور. تاک . درخت مو. میو. انگور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ قبل و مو و مترادفات دیگر شود.
اِجْتازَ العَوائقَدیکشنری عربی به فارسیموانع را پشت سر گذاشت , مشکلات را پشت سر گذاشت , از موانع گذشت (عبور کرد)