موةدیکشنری عربی به فارسیمرگ , درگذشت , فوت , مردن , درگذشتن , حکم , حکم مجازات , سرنوشت بد , فنا , حکم دادن , مقررداشتن , محشر
مویهلغتنامه دهخدامویه . [ مو ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم از موییدن . اسم مصدر از موییدن . نوحه و گریه و ناله ٔ آهسته با گریه . (یادداشت مؤلف ). گریه و نوحه و زاری . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). گریه ٔ با نوحه را گویند. (برهان ). گریه و زاری
مویهلغتنامه دهخدامویه . [ مو ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، پسوند) در ترکیباتی چون دومویه و فلفل مویه و جز آن به جای موی آید و نوعی نسبت یا اختصاص را رساند.
میوهلغتنامه دهخدامیوه . [ می وَ / وِ ] (اِ) بار و ثمر و هر محصولی از نباتات که از عقب گل و شکوفه برآمده و حاوی تخم می باشد. (ناظم الاطباء). ثمرة. ثَمار. بار. بر. حاصل . قطف . با دادن و خوردن و چیدن صرف شود. (یادداشت مؤلف ). به کسر و فتح اول هر دو آمده . (غیا
حموةلغتنامه دهخداحموة. [ ح ِ وَ ] (ع مص ) نگاهبانی کردن گیاه و چریدن ندادن . حمایت . حَمی . (منتهی الارب ). || بازداشتن طعام و شراب از بیمار. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به حمی شود.
حموةلغتنامه دهخداحموة. [ ح ُ م ُوْ وَ ] (ع مص ) حموة الم ؛ تیزی و سختی درد. (منتهی الارب ). سورة درد. (اقرب الموارد).
اموةلغتنامه دهخدااموة. [ اُ م ُوْ وَ ] (ع مص ) پرستار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی چ تقی بینش ص 119). کنیزک گردیدن . (از منتهی الارب ).
اموةلغتنامه دهخدااموة. [اَ م َ وَ ] (ع اِ) اَمة. اَمْوة. کنیزک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به اَمة شود.