موحشلغتنامه دهخداموحش . [ ح ِ ] (ع ص )پژمان و اندوهگین کننده . نعت فاعلی از ایحاش . هرآنچه سبب شود اندوه و ملالت را. (ناظم الاطباء). اندوهگین کننده . (غیاث ) (آنندراج ). || مخوف و هولناک و ترسناک . وحشت انگیز. (ناظم الاطباء). ترس آور. هراس انگیز. وحشتناک . خوفناک . هول انگیز. هول . (از یادداش
موحشلغتنامه دهخداموحش . [ م ُ وَح ْ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توحیش . آنکه سلاح و جامه از خود اندازد. || ویران کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به توحیش شود. || رماننده و رمیدگی دهنده . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
مگسMusca, Mus, Flyواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کوچک آسمان جنوبی (southern sky) نزدیک بهصورت بارز صلیب جنوبی
موهزلغتنامه دهخداموهز. [ م ُ وَهَْ هَِ ] (ع ص ) سخت سپرنده زیر پای . (آنندراج ) (منتهی الارب ). سخت پایمال کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). متوهز. (منتهی الارب ).
خواب موحشلغتنامه دهخداخواب موحش . [ خوا / خا ب ِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب ترس آور. خواب دهشتناک . خواب وحشت افزای . رویای مخوف . (یادداشت مؤ لف ).
موحشهلغتنامه دهخداموحشه . [ ح ِ ش َ / ش ِ ] (از ع ، ص ) موحش . وحشت انگیز و هولناک و هرآنچه سبب ترس گردد. (ناظم الاطباء). رجوع به موحش و موحشة شود. || هرآنچه سبب اندوه و ملالت گردد. (ناظم الاطباء).
خواب موحشلغتنامه دهخداخواب موحش . [ خوا / خا ب ِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب ترس آور. خواب دهشتناک . خواب وحشت افزای . رویای مخوف . (یادداشت مؤ لف ).
موحشهلغتنامه دهخداموحشه . [ ح ِ ش َ / ش ِ ] (از ع ، ص ) موحش . وحشت انگیز و هولناک و هرآنچه سبب ترس گردد. (ناظم الاطباء). رجوع به موحش و موحشة شود. || هرآنچه سبب اندوه و ملالت گردد. (ناظم الاطباء).
خواب موحشلغتنامه دهخداخواب موحش . [ خوا / خا ب ِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب ترس آور. خواب دهشتناک . خواب وحشت افزای . رویای مخوف . (یادداشت مؤ لف ).