موسوملغتنامه دهخداموسوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از وسم . نشان کرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث )؛ یا فلان موسوم بالخیر؛ یعنی فلان نشان نیکویی دارد. || داغدار و داغ کرده شده . (ناظم الاطباء). داغدار. (غیاث ) (آنندراج ) : ... و دیگری که به داغ شقاوت موسوم اس
موسومفرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نام نهاده شده ، اسم گذاشته شده . 2 - در فارسی به معنای شناخته .
موسومفرهنگ مترادف و متضاد۱. نامگذاریشده، اسمگذاریشده، نامنهادهشده، نامیدهشده ۲. نشانکردهشده، داغگذاریشده
موشملغتنامه دهخداموشم . [ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایشام . جایی که آغاز در برآوردن گیاه می کند. (ناظم الاطباء). مرعی موشم ؛ چراگاهی که گیاهان آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موی سفید افزون شونده . || عیب ناک کننده ٔ ناموس کسی را. عیب کننده و دشنام دهنده . (از اقرب الموارد
موسومةلغتنامه دهخداموسومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث موسوم . (یادداشت مؤلف ). || داغ کرده شده . نشان داغ خورده : ابل موسومة؛ شتران داغدار.(ناظم الاطباء). || ارض موسومة؛ زمین باریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || درع موسومة؛ زرهی که پایین آن را به شبه آراسته باشند. (منتهی الا
موسومةلغتنامه دهخداموسومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث موسوم . (یادداشت مؤلف ). || داغ کرده شده . نشان داغ خورده : ابل موسومة؛ شتران داغدار.(ناظم الاطباء). || ارض موسومة؛ زمین باریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || درع موسومة؛ زرهی که پایین آن را به شبه آراسته باشند. (منتهی الا