موصی له

musālah

معنی

کسی که دربارۀ او وصیت‌شده؛ کسی که به‌موجب وصیت باید مالی به ‌او برسد.

جست‌وجوی دقیق

موصی له

فرهنگ فارسی عمید

کسی که دربارۀ او وصیت‌شده؛ کسی که به‌موجب وصیت باید مالی به ‌او برسد.

موصی له

جست‌وجوی هم‌آوا

موشی

mouse

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکان‏نما را بر روی صفحۀ نمایش جابه‏جا کرد و با دکمه‏های آن به سامانه فرمان‌هایی داد

موز

Musa

واژه‌های مصوب فرهنگستان

یکی از سه سردۀ موزیان با حدود 50 گونه که علی‌رغم ظاهر درختی، ساقۀ آنها علفی است

مگس

Musca, Mus, Fly

واژه‌های مصوب فرهنگستان

صورت فلکی کوچک آسمان جنوبی (southern sky) نزدیک به‌صورت بارز صلیب جنوبی

موس موسی

موش موشی

جست‌وجوی متن

مورث

legatees

legatee

residuary

دیکشنری انگلیسی به فارسی

باقی مانده، وارث طبقه دوم، موصی له، رسوبی، مانده

ذینفع

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: مناسبات ملکی متنفع، وارث، موصی‌له، ولیعهد

جست‌وجوی هم‌آغاز

موصی

موصی . (ع ص ) وصیت کننده و آنکه وصیت میکند. (از ناظم الاطباء). وصیت گذار. وصیت کننده . آنکه وصیت کرده . (یادداشت مؤلف ).وصیت کننده . و شرط است در آن کمال ، عقل ، رفع حجر و بلوغ . وصیت مجنون و سکران و آنکه خود را مجروح کند به جرح مهلک باطل است . (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سید

موصی

لغت‌نامه دهخدا

موصی . [ صا ] (ع ص ) وصیت کرده شده . (ناظم الاطباء).- موصی الیه ؛ موصی له . وصی . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به ترکیب موصی له شود.- موصی به ؛ ترکه و هرچیز که درباره ٔآن وصیت کرده باشند. (ناظم الاطباء). آنچه مورد وصیت اس