موهبلغتنامه دهخداموهب . [ م َ هَِ ] (ع اِ) بخشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بخشش و عطا. ج ، مواهب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) مصدر به معنی وهب . (ناظم الاطباء). رجوع به وهب شود.
موهبلغتنامه دهخداموهب . [ هَِ ] (ع ص ) آنکه آماده می کند. || چیزی که دست می دهد و آماده می شود. (ناظم الاطباء). || چیزی همیشه باشنده . (آنندراج ). چیزی که همیشه می باشد. || آماده و مهیا شده . (ناظم الاطباء). آماده و توانا: أصبح فلان موهباً؛ أی معداً قادراً. (از منتهی الارب ). قابل و توانا.
موعبلغتنامه دهخداموعب . [ ع َ ] (ع ص ) فراهم آورده شده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بینی از بیخ بریده شده . (ناظم الاطباء).
موعبلغتنامه دهخداموعب . [ع ِ ] (ع ص ) آنکه می گیرد و فراهم می کند همه چیز را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در شتم گویند: «جدعه اﷲ جدعاً موعباً»؛ ببرد خدای بینی او را بریدگی از بیخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || همگی فراز آمده . ج ، موعبین . گویند: «جأوا موعبین »؛ یعنی آمدند همگی
موهوبلغتنامه دهخداموهوب . [ م َ ] (ع ص ) چیز بخشیده شده . ج ، مواهیب . (ناظم الاطباء). موهبة. (اقرب الموارد). بخشیده شده . (آنندراج ). بخشیده . بخشیده شده . عطاشده . (یادداشت مؤلف ). || موهوبی . خداداد. خداداده . مقابل مکسوب . مقابل مکتسب . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح فقه ) هرچیزی که بدون عو
موهوبلغتنامه دهخداموهوب . [ م َ ](اِخ ) ابن احمدبن محمدبن خضر، مکنی به ابومنصور و مشهور به جوالیقی . از دانشمندان و لغویان بزرگ متولد سال 465 و متوفای سال 540 هَ . ق . صاحب المعرب من الکلام الاعجمی و چند کتاب دیگر. رجوع به جوا
موهباتلغتنامه دهخداموهبات . [ م َ هََ / هَِ ] (ع اِ) ج ِ موهبة. ج ِ موهبت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موهبة و موهبت شود.
موهبتلغتنامه دهخداموهبت . [ م َ هََ / هَِ ب َ ](ع اِمص ، اِ) موهبة. بخشش . (غیاث ). بخشش و دهش . انعام . (ناظم الاطباء). عطیه . عطا. دهش . آنچه ببخشند. بخش . بخشیدن . هبة. ج ، موهبات ، مواهب . (یادداشت مؤلف ) : اکنون شمتی از محاسن عدل
موهبةلغتنامه دهخداموهبة. [ م َ هََ / هَِ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) بخشش . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). دهش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). موهبت . آنچه ببخشند. ج ، مواهب . (مهذب الاسماء) : احسن اﷲ حفظک و حیاطتک و امتع امیرالمؤم
موهبةدیکشنری عربی به فارسیصداي شکستگي , صداي شلا ق , استعداد , حقه , طرح , ابتکار , زرنگي , مهارت , نعمت خدا داده , درون داشت
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ](اِخ ) ابن موهب . علی بن عبداﷲبن محمدبن سعیدبن موهب جذامی اندلسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب . رجوع به علی اندلسی (ابن عبداﷲ محمدبن ...) شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن سعیدبن موهب جذامی اندلسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب . رجوع به علی اندلسی شود.
علی جذامیلغتنامه دهخداعلی جذامی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن سعیدبن موهب جذامی اندلسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب . رجوع به علی اندلسی شود.
موهباتلغتنامه دهخداموهبات . [ م َ هََ / هَِ ] (ع اِ) ج ِ موهبة. ج ِ موهبت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موهبة و موهبت شود.
موهبتلغتنامه دهخداموهبت . [ م َ هََ / هَِ ب َ ](ع اِمص ، اِ) موهبة. بخشش . (غیاث ). بخشش و دهش . انعام . (ناظم الاطباء). عطیه . عطا. دهش . آنچه ببخشند. بخش . بخشیدن . هبة. ج ، موهبات ، مواهب . (یادداشت مؤلف ) : اکنون شمتی از محاسن عدل
موهبةلغتنامه دهخداموهبة. [ م َ هََ / هَِ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) بخشش . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). دهش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). موهبت . آنچه ببخشند. ج ، مواهب . (مهذب الاسماء) : احسن اﷲ حفظک و حیاطتک و امتع امیرالمؤم
موهبةدیکشنری عربی به فارسیصداي شکستگي , صداي شلا ق , استعداد , حقه , طرح , ابتکار , زرنگي , مهارت , نعمت خدا داده , درون داشت