مسعدلغتنامه دهخدامسعد. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسعاد. نیکبخت گرداننده . (ناظم الاطباء). رجوع به اسعاد شود.
مسحتلغتنامه دهخدامسحت . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از اسحات . رجوع به اسحات شود. || مال مسحت ؛ مال برده و از بیخ برکنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مسحوت . و رجوع به مسحوت شود.
مسحتلغتنامه دهخدامسحت . [ م ُ ح ِ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسحات . رجوع به اسحات شود. آنکه از بیخ بر می کند چیزی را. (ناظم الاطباء). از بیخ برکننده مال را. (از اقرب الموارد). || آنکه حرام می ورزد و کسب حرام می کند. (ناظم الاطباء).
مسحطلغتنامه دهخدامسحط. [ م َ ح َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سَحْط. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به سحط شود.
مشهدیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (ص نسب .) منسوب به مشهد. 1 - مردم مشهد. 2 - کسی که به زیارت مشهد مقدس رفته .
مشهدیفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم مشهد.۲. مربوط به مشهد: خربزۀ مشهدی.۳. تهیهشده در مشهد.۴. ویژگی کسی که به زیارت مرقد امام رضا (در مشهد) رفته باشد.