مکاثمةلغتنامه دهخدامکاثمة. [ م ُ ث َ م َ ] (ع مص ) همدیگر قریب شدن و آمیزش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به همدیگر نزدیک شدن و آمیزش کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مکاتمةلغتنامه دهخدامکاتمة. [ م ُ ت َ م َ ] (ع مص ) چیزی از کسی فاپوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک پوشانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاتَم َ زیداً العداوة؛ کینه را از زید پوشانید. (از اقرب الموارد). || سر خود را از کسی نهان داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الم
مکاتمتفرهنگ فارسی معین(مُ تَ مِ یا مَ) [ ع . مکاتمة ] (مص م .) 1 - نیک پوشانیدن . 2 - سر خود را از کسی پنهان داشتن .
اکتاملغتنامه دهخدااکتام . [ اِ ] (ع مص ) پر کردن مشک . (تاج المصادر بیهقی ). || مکاتمه . کتمان . پنهان داشتن . نهان داشتن . (از یادداشت مؤلف ).
مکاتمتلغتنامه دهخدامکاتمت . [ م ُ ت َ / ت ِ م َ ] (از ع ، مص ) مکاتمة. کتمان . اکتتام . پنهان داشتن . نهان داشتن . چیزی را از کسی پوشانیدن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : بی تحاشی و مکاتمت هر آنچه التماس بود... عرض داد. (مرزبان نامه ). مه
مکاتمةلغتنامه دهخدامکاتمة. [ م ُ ت َ م َ ] (ع مص ) چیزی از کسی فاپوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک پوشانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاتَم َ زیداً العداوة؛ کینه را از زید پوشانید. (از اقرب الموارد). || سر خود را از کسی نهان داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الم
پنهان داشتنلغتنامه دهخداپنهان داشتن . [پ َ / پ ِ ت َ ] (مص مرکب ) پوشیده داشتن . مستور داشتن .اخفاء. تزکین . اکتتام . (منتهی الارب ). الطاط. (منتهی الارب ). تخبئة. تخبیة. (تاج المصادر بیهقی ). کتم . کتمان . مکاتمة. استخفاء. اسرار. اهماج : این