مکتسیلغتنامه دهخدامکتسی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) جامه پوشیده . (مهذب الاسماء). پوشنده و گلیم در برکشنده . (غیاث ) (آنندراج ). کسوت پوشیده و آن که خود را لباس می پوشاند. (ناظم الاطباء) : هرگه که گوهر عقل در او به جنبش آید ذات او به لباس ملکیت مکتسی شود.(مرزبان نامه چ قزوینی
مقتصلغتنامه دهخدامقتص . [ م ُ ت َص ص ] (ع ص ) قصاص گیرنده و قصاص دادن خواهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه قصاص دادن میخواهد و آنکه در پی قصاص می شود. (ناظم الاطباء). || آنکه برپی کسی می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روایت کننده ٔ سخن بر روش آن . (آنندراج
مکتسعلغتنامه دهخدامکتسع. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) فحل که دم خود را بر هر دو ران خود زند. || سگ یا اسبی که دم را در میان پای آورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سگ که دم به میان پای درآورد. (آنندراج ). و رجوع به اکتساع شود.
مکتزلغتنامه دهخدامکتز. [ م ُ ت َزز ] (ع ص ) ورترنجیده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ورترنجیده شده از سرما. (ناظم الاطباء). و رجوع به اکتزاز شود.
مکتظلغتنامه دهخدامکتظ. [ م ُ ت َظظ ] (ع ص ) رنجور از امتلای طعام و پرشدگی شکم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وادی پرشده از سیل . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اکتظاظ شود.
ملکیتلغتنامه دهخداملکیت . [ م َ ل َ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، فرشتگی و مانا به فرشته . (ناظم الاطباء). فرشته بودن . خوی و صفات فرشتگان داشتن : همچنان که آن کیمیا که گوهر آدمی را از خساست بهیمیت به صفا و نفاست ملکیت رساند... هم دشوار بود و هر کسی ندان
بصللغتنامه دهخدابصل . [ ب َ ص َ ] (ع اِ) پیاز. بصلة یکی ، و منه المثل : هو اکسی من البصل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه جرجانی ص 26) (غیاث ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). پیاز که یکی از بقولات مأکول است . (ناظم الاطباء). سوخ . (حاشیه ٔ فرهنگ اس
پوشیدنلغتنامه دهخداپوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بر کردن . بتن کردن . در تن کردن . پوشیدن جامه ای را. ملبس شدن . در پوشیدن . بر تن کردن . بر تن راست کردن . لبس . تلبس . مکتسی شدن . اکتساء. (منتهی الارب ). رخت پوشیدن . لتب . (تاج المصادر بیهقی ). التتاب . (منتهی الارب ) :