مکتوملغتنامه دهخدامکتوم . [ م َ] (ع ص ) پوشیده . (غیاث ) (آنندراج ). پنهان و پوشیده .(ناظم الاطباء). پنهان داشته . نهان داشته : تا که اسرار قدر در تتق پرده ٔ غیب ز اطلاع بشر و علم ملک مکتوم است .جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص <span class="hl" d
ام مکتوملغتنامه دهخداام مکتوم . [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 283).
ابن مکتوملغتنامه دهخداابن مکتوم . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) تاج الدین ابومحمد احمدبن عبدالقادربن احمدبن مکتوم قیسی ، فقیه حنفی نحوی لغوی . شاگرد ابن نحاس و ابوحیان .مولد او682 هَ . ق . او راست : شرح کافیه ٔ ابن حاجب . شرح شافیه . شرح الفصیح . الدرر اللقیط من البحر الم
مکتوماتلغتنامه دهخدامکتومات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مکتومة. رجوع به مکتومة شود. || رازها و سرها. (ناظم الاطباء).
مکتومانلغتنامه دهخدامکتومان . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نزد ارباب سلوک جماعتی را گویند از اولیا که چهار هزار تنند که همیشه در عالم می باشند و یکدیگر را نشناسند و جمال حال خود را ندانند و در کل احوال از خود و از خلق مستور باشند. و در «لطایف اشرفی » آورده که اکثر مکتومان در لباس غیر آشنا باشند و غیر از م
مکتومةلغتنامه دهخدامکتومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مکتوم . رجوع به مکتوم و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || روغن به زعفران یا به وسمه آمیخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْدی ] (اِخ ) احمدبن عبدالقادربن مکتوم قیسی حنفی . رجوع به احمدبن ... و ابن مکتوم در همین لغت نامه شود.
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالقادربن احمد. معروف به ابن مکتوم . رجوع به احمد... و رجوع به ابن مکتوم ... شود.
مکتوماتلغتنامه دهخدامکتومات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مکتومة. رجوع به مکتومة شود. || رازها و سرها. (ناظم الاطباء).
مکتومانلغتنامه دهخدامکتومان . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نزد ارباب سلوک جماعتی را گویند از اولیا که چهار هزار تنند که همیشه در عالم می باشند و یکدیگر را نشناسند و جمال حال خود را ندانند و در کل احوال از خود و از خلق مستور باشند. و در «لطایف اشرفی » آورده که اکثر مکتومان در لباس غیر آشنا باشند و غیر از م
مکتومةلغتنامه دهخدامکتومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مکتوم . رجوع به مکتوم و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || روغن به زعفران یا به وسمه آمیخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ام مکتوملغتنامه دهخداام مکتوم . [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 283).
ابن مکتوملغتنامه دهخداابن مکتوم . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) تاج الدین ابومحمد احمدبن عبدالقادربن احمدبن مکتوم قیسی ، فقیه حنفی نحوی لغوی . شاگرد ابن نحاس و ابوحیان .مولد او682 هَ . ق . او راست : شرح کافیه ٔ ابن حاجب . شرح شافیه . شرح الفصیح . الدرر اللقیط من البحر الم