امکاءلغتنامه دهخداامکاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَکا و مکو. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مکا و مکو شود.
مکیکلغتنامه دهخدامکیک . [ م َ ] (اِ) به معنی مکوک . (آنندراج ). مکو و دست ابزار جولاهگان که بدان جامه بافند.(ناظم الاطباء). و رجوع به مکوک و مکو و ماکو شود.
ماکیلغتنامه دهخداماکی . (ع ص ) شخولنده به دهن و بانگ کننده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به «مکو» و «مکاء» شود.