میانه رویلغتنامه دهخدامیانه روی . [ ن َ / ن ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت میانه رو. اعتدال . قصد. اقتصاد. دوری از افراط و تفریط.(یادداشت مؤلف ). اعتدال و اقتصاد و نه تفریط و افراط. میان روی و عدم اسراف . (ناظم الاطباء): اعتزام ، میانه روی گزیدن در تک و رفتار و جز آن .
جنبش میانهرویtemperance movementواژههای مصوب فرهنگستانجنبشی اجتماعی که بر تعدیل و محدودسازی مصرف الکل از سویی و واداشتن دولت به وضع قوانین ضد مصرف الکل از سویی دیگر تأکید دارد
میانه قلیانلغتنامه دهخدامیانه قلیان . [ ن َ / ن ِ ق َل ْ ] (اِ مرکب ) میانه . میانه غلیان .(یادداشت مؤلف ) رجوع به میانه و میانه غلیان شود.
میانه قامتلغتنامه دهخدامیانه قامت . [ ن َ / ن ِ م َ ] (ص مرکب ) معتدل القامه . متوسطالقامه . که قامتی میانه دارد. نه بلند و نه کوتاه .میانه بالا. میانه اندام . میانه قد. (یادداشت مؤلف ).
جنبش میانهرویtemperance movementواژههای مصوب فرهنگستانجنبشی اجتماعی که بر تعدیل و محدودسازی مصرف الکل از سویی و واداشتن دولت به وضع قوانین ضد مصرف الکل از سویی دیگر تأکید دارد