میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ میراب . عمل میراب . عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب : خضر نتواند به آب زندگی از ما خریدمنصب میرابی سرچشمه ٔ آئینه را. میرزاصائب .رجوع به میراب شود. || (اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسی
مربیلغتنامه دهخدامربی . [ م َ با ] (ع اِ) جائی که در آن تربیت می کنند و می پرورانند. (ناظم الاطباء). پرورشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مربیلغتنامه دهخدامربی . [ م َ بی ی ] (ع ص ) پرورش داده شده و پرورده شده و افزون شده . (ناظم الاطباء).
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ میراب . عمل میراب . عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب : خضر نتواند به آب زندگی از ما خریدمنصب میرابی سرچشمه ٔ آئینه را. میرزاصائب .رجوع به میراب شود. || (اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسی
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ میراب . عمل میراب . عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب : خضر نتواند به آب زندگی از ما خریدمنصب میرابی سرچشمه ٔ آئینه را. میرزاصائب .رجوع به میراب شود. || (اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسی