میلی مترلغتنامه دهخدامیلی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) واحد طول در سیستم متری . یک هزارم متر. یک هزارم گز.- میلی متر مربع ؛ یک میلیونیم متر مربع.- میلی متر مکعب ؛ یک میلیاردیم متر مکعب . یک بیلیونیم متر مکعب .
زیتونتلخMeliaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای درختی از زیتونتلخیانِ خزاندار با گلهای کوچک معطر و برگهای بلند تقریباً به طول 50 سانتیمتر و دُمبرگی طویل که از جنوب شرقی آسیا تا استرالیا پراکنده هستند
رایانامهe-mail/email, electronic mailواژههای مصوب فرهنگستانپیامهای مکتوبی که بین کاربران بر روی شبکههای رایانهای ردوبدل میشود
غذای هواپیماairline meal, in-flight mealواژههای مصوب فرهنگستانغذایی که با هدف مصرف در هواپیما تولید میشود
میلیلغتنامه دهخدامیلی . (اِ) گربه را گویند که عربان سنور خوانند. (آنندراج ) (برهان ). گربه . (ناظم الاطباء) .
میلیلغتنامه دهخدامیلی . (ص نسبی ) منسوب به میل (واحد اندازه گیری مسافت ): مادر هشت میلی جزیره بودیم . رجوع به میل شود.
میلیلغتنامه دهخدامیلی . (فرانسوی ، پیشوند) پیشوند حاکی از یکهزارم واحد اصلی . (از دایرة المعارف کیه ).پیشوند دلالت کننده بر یکهزارم واحد غالب مقیاسات ، میلیمتر (یکهزارم متر)، میلی لیتر (یکهزارم لیتر)، میلی گرم (یکهزارم گرم )، میلی گراد (یکهزارم گراد)، میلی میکرون (یکهزارم میکرون ).
میلیلغتنامه دهخدامیلی . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) مولانا میلی از ولایت حصار است طالب علمی دارد و معما را نیز نیک میداند. از اوست :جفا همین نه از آن شوخ بی وفا دیدم ز هر که چشم وفا داشتم جفا دیدم . (از مجالس النفایس چ حکمت ص <span clas
میلیلغتنامه دهخدامیلی . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) آنکه در میل و اراده و خواهش و آرزوی خود آزاد باشد. (ناظم الاطباء). || دمدمی مزاج در تداول عامه .که بر اراده ای ثابت و استوار نباشد. که از نظامات ونسقها دقیقاً پیروی نکند و هرگاه که خواهد به کاری پردازد که متابع
جمیلیلغتنامه دهخداجمیلی . [ ج َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن عمربن یحیی بن حسین علوی ، مکنی به ابوطاهر. از محدثان است . وی در درب جمیل بغداد اقامت گزید. او از ابوالفضل محمدبن عبداﷲبن مطلب شیبانی روایت کند و از وی خطیب ابوبکرروایت دارد. در بابل بسال 469 هَ . ق .
جمیلیلغتنامه دهخداجمیلی . [ ج َ ] (اِخ ) اسحاق نیشابوری بن عمر. شاعری است طرفه گوی . (منتهی الارب ).
جمیلیلغتنامه دهخداجمیلی . [ ج َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم بن محمدبن جمیل اصفهانی . از محدثان است . وی از جد خود اسحاق روایت دارد و از او ابوبکربن مردویه روایت کند. او در شعبان سال 386 هَ . ق . درگذشت . (لباب الانساب ).
جمیلیلغتنامه دهخداجمیلی . [ ج َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن جمیل ، مکنی به ابوسعید. از محدثان است . وی بسمرقند اقامت کرد و از ابوبکر محمدبن عیسی طرسوس روایت نمود و ازاو عبداﷲبن عزیز محتسب روایت دارد. (لباب الانساب ).
زمیلیلغتنامه دهخدازمیلی . [ زُ م َ ] (اِخ ) بطنی است از قبیله ٔ تجیب . از آن بطن است مسلمة زمیلی بن فخرمة تجیبی محدث . (منتهی الارب ). رجوع به الانساب سمعانی شود.