موراولغتنامه دهخداموراو. [ م ُ ] (اِ) عنوان حکام و کلانتران شهرهای بزرگ گرجستان (عهد صفویه ) : خبر رسید که موراو «مسق »... با جماعت از ناوران گرجستان کاخت به عزم قتل تهمورس خان در حرکت آمد، بر سر او رفتند. (تاریخ عباسی به نقل از کتاب شاه عباس تألیف فلسفی ج <span class=
مؤرفلغتنامه دهخدامؤرف . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأریف . حد معین کننده در زمین و قسمت کننده . (از آنندراج ). آنکه سنگ و یا علامت دیگری برای تقسیم زمین و تعیین حد قرار می دهد. || آنکه گره می بندد ریسمان را. (ناظم الاطباء). آنکه گره بربندد بر رسن . (از منتهی الارب ).
میراولغتنامه دهخدامیراو. (اِ مرکب ) میراب . (ناظم الاطباء). میرآب که در عرف میربحر گویند. (آنندراج ). و رجوع به میراب شود.
مرگاولغتنامه دهخدامرگاو. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بندرج بخش دودانگه شهرسان ساری ، واقع در ده هزارگزی شمال شرقی کهنه ده و کنار راه تلارم به پل سفید، در منطقه ٔ کوهستان جنگلی ، با 900 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصولش برنج و غلات و شغل مردمش زراعت است . ا