مقرولغتنامه دهخدامقرو. [ م َ رُوو ] (ع ص ) خوانده شده و خوانا و قابل خواندن . مقرؤ. (ناظم الاطباء). آنچه خوانده شود. مقروء. مَقْری ّ. (از اقرب الموارد). خوانا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
میکرونلغتنامه دهخدامیکرون . [ رُ ](فرانسوی ، اِ) واحد اندازه گیری قطر سلولها و میکربها و دیگر ذرات ذره بینی .
میکروگرافیلغتنامه دهخدامیکروگرافی . [ رُ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) خردنگاری . (لغات فرهنگستان ). علم مطالعه و بررسی ذرات به یاری میکروسکپ .
میکرولیتیکلغتنامه دهخدامیکرولیتیک . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ریزدانه . (لغات فرهنگستان ). سنگهایی که از عناصر بسیار ریز ساخته شده اند.
میکرومترلغتنامه دهخدامیکرومتر. [ رُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) ابزاری که بوسیله ٔ آن ابعاد کمتر از میلیمتر را می سنجند.
میکرونلغتنامه دهخدامیکرون . [ رُ ](فرانسوی ، اِ) واحد اندازه گیری قطر سلولها و میکربها و دیگر ذرات ذره بینی .
میکروگرافیلغتنامه دهخدامیکروگرافی . [ رُ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) خردنگاری . (لغات فرهنگستان ). علم مطالعه و بررسی ذرات به یاری میکروسکپ .
میکرولیتیکلغتنامه دهخدامیکرولیتیک . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ریزدانه . (لغات فرهنگستان ). سنگهایی که از عناصر بسیار ریز ساخته شده اند.
میکرومترلغتنامه دهخدامیکرومتر. [ رُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) ابزاری که بوسیله ٔ آن ابعاد کمتر از میلیمتر را می سنجند.