میکروویوفرهنگ فارسی عمیدموج بسیارکوتاه مغناطیسی که در بعضی وسایل ارتباطی و مخابراتی از آن استفاده میشود.
مقروفلغتنامه دهخدامقروف . [ م َ ] (ع ص ) متهم . (منتهی الارب )(آنندراج ). تهمت زده و متهم . (ناظم الاطباء). || رجل مقروف ؛ مرد لاغر باریک اندام . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
يَمْکُرُواْفرهنگ واژگان قرآنکه نيرنگ کنند - که مکر کنند (کلمه مکر به معناي آن است که با حيله شخصي را از هدفي که دارد منصرف کني ،وبه دو قسم است ، يکي به نحوه پسنديده مثل اينکه بخواهي با حيله او را به کاري نيک وا بداري ، و چنين مکري به خدا هم نسبت داده ميشود ، همچنان که خودش فرمود : و الله خير الماکرين . دوم به نحو نکوهيده و آن
مَکَرُواْفرهنگ واژگان قرآنمکر کردند - حیله گری کردند - نقشه کشیدند(کلمه مکر به معناي آن است که با حيله شخصي را از هدفي که دارد منصرف کني ،وبه دو قسم است ، يکي به نحوه پسنديده مثل اينکه بخواهي با حيله او را به کاري نيک وا بداري ، و چنين مکري به خدا هم نسبت داده ميشود ، همچنان که خودش فرمود : و الله خير الماکرين . دوم به نحو ن
خطوط مخابراتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مخابراتی، کانال تلویزیون، موجرادیو، میکروویو فیبر نوری خط تلگراف، خط تلفن
ماکروویوفرهنگ فارسی معین(رُ وِ یْ وْ) [ ازانگ . ] (اِ.) = مایکروویو. میکروویو: 1 - طول موج های الکترومغناطیسی در مخابرات بین شهری و بین قاره ای ، کِه موج . 2 - وسیله ای برقی جهت پختن و گرم کردن سریع مواد غذایی .
بخاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ق، کرسی، هیتر، سماور، کتری، دیگ، رادیاتور، شعلهپخشکن پتوبرقی، کیسۀ آبگرم آبگرمکن، سونا، جکوزی گرمخانه، گلخانه ◄ باغ آشپزخانه، پختوپز، منقل، کبابپز، اجاق، بار، اجاقگاز، فِر، فر میکروویو، باربکیو، مجمره (مجمر)، آتشدان چراغ خوراکپزی، علاءالدین، چراغ بخاری، آتشدان، بخاری دیواری، ز