ناباوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ناباوری، عدم اعتقاد، عدم قبول، نظر مخالف تشکیک، سوء ظن، بدبینی تکذیب، نفی، انکار دگراندیشی، دیگراندیشی، ضدیت، بدعت، لامذهبی بوالهوسی، بیثباتی عدم قطعیت، عدم اطمینان
تعلیق ناباوریsuspension of disbeliefواژههای مصوب فرهنگستانتمایل تماشاگر به باورداشت نمایش و قراردادهای آن
ناباورلغتنامه دهخداناباور. [ وَ ] (ص مرکب ) بی اعتماد. چیزی که لایق باور کردن نباشد. (ناظم الاطباء). باورنکردنی . غیرقابل قبول : بلی هرچه ناباورش یافتم ز تمکین او روی برتافتم .نظامی .
ناباورفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه سخنی را باور نکند.۲. [قدیمی] آنچه درخور باور کردن نباشد؛ غیر قابل قبول.
تعلیق ناباوریsuspension of disbeliefواژههای مصوب فرهنگستانتمایل تماشاگر به باورداشت نمایش و قراردادهای آن
تعلیق ناباوریsuspension of disbeliefواژههای مصوب فرهنگستانتمایل تماشاگر به باورداشت نمایش و قراردادهای آن