نابیوسیلغتنامه دهخدانابیوسی . [ ب َ ] (ق مرکب ) فجاءة. ناگهانی : افسوس که عمر نابیوسی بگذشت وین عمر چو جان عزیز ازسی بگذشت .؟ (جهانگشای جوینی ج 1 ص 6).
نابیوسلغتنامه دهخدانابیوس . [ ب َ ] (ق مرکب ) ناگهان . فجاءة. بغتةً. (مقدمه ٔ جهانگشای جوینی ). رجوع به بیوسیدن و نابیوسان شود.
نایبزلغتنامه دهخدانایبز. (اِخ ) هَری . نویسنده ٔ کانادایی . در سال 1874 م . در کلیف تون متولد شد و به سال 1945 درگذشت .
نابیوسیدنیلغتنامه دهخدانابیوسیدنی . [ ب َ دَ ] (ص لیاقت ) مقابل بیوسیدنی . که قابل بیوسیدن نیست . که بیوسیدن را نشاید. رجوع به بیوسیدنی شود.
نابیوسیدهلغتنامه دهخدانابیوسیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) غیرمنتظر. غیرمترقبه . انتظار نداشته : سلطان طغرل پادشاهی بود در آشیان دولت زاده و در خاندان اقبال نشو و نما یافته ملکی نابیوسیده بدو رسیده و کسوت ناکوشیده پوشیده . (راحةالصدور).
نابیوسیدهفرهنگ مترادف و متضادبغتتاً، غفلتاً، غیرمترقبه، غیرمترقب، غیرمنتظره، ناگاه، ناگهانی ≠ بیوسیده
بیوسیلغتنامه دهخدابیوسی . [ ب َ ](حامص ) انتظار. امید. أمل . رجوع به نابیوسی شود.- به بیوسی ؛ انتظار بهی یا خوبی داشتن .امید نیکی داشتن : افسوس که دور به بیوسی بگذشت وان عمر چو جان عزیزم از سی بگذشت . انوری .</
نابیوسیدنیلغتنامه دهخدانابیوسیدنی . [ ب َ دَ ] (ص لیاقت ) مقابل بیوسیدنی . که قابل بیوسیدن نیست . که بیوسیدن را نشاید. رجوع به بیوسیدنی شود.
نابیوسیدهلغتنامه دهخدانابیوسیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) غیرمنتظر. غیرمترقبه . انتظار نداشته : سلطان طغرل پادشاهی بود در آشیان دولت زاده و در خاندان اقبال نشو و نما یافته ملکی نابیوسیده بدو رسیده و کسوت ناکوشیده پوشیده . (راحةالصدور).
نابیوسیدهفرهنگ مترادف و متضادبغتتاً، غفلتاً، غیرمترقبه، غیرمترقب، غیرمنتظره، ناگاه، ناگهانی ≠ بیوسیده