ترجمه مقاله

ناخن

nāxon

استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا.
⟨ ناخن به دندان ماندن: [قدیمی، مجاز] انگشت به دهان ماندن؛ از فرط حیرت انگشت به دهان گرفتن: ◻︎ بدیشان از غنیمت داد چندان / که خلقی ماند از آن ناخن‌به‌دندان (نزاری: لغت‌نامه: ناخن به دندان ماندن).
⟨ ناخن ‌زدن: (مصدر متعدی)
۱. چیزی را با ناخن خراشیدن.
۲. (مصدر لازم) [مجاز] دوبه‌هم‌زنی.
⟨ ناخن کشیدن: = ⟨ ناخن زدن

ترجمه مقاله