لغتنامه دهخدا
حب الرمان . [ ح َب ْ بُرْ رُم ْ ما ] (ع اِ مرکب ) ناردان . (محمودبن عمر ربنجنی ). ناردانه . ناردانْگ . اناردانه . (مهذب الاسماء). دانه ٔ انار: بهترین وی ترش وفربه بود و طبیعت وی سرد و خشک بود و قابض بود و ترش وی چون خشک بود شکم ببندد و منع مواد صفرائی کند وغثیان ساکن کند و قی