نارنجستانلغتنامه دهخدانارنجستان . [ رَ / رِ ج ِ ] (اِ مرکب )جائی که در آن درخت نارنج و دیگر مرکبات را عمل آورند. (ناظم الاطباء). باغهای سرپوشیده به شیشه که در سردسیر برای درختان مرکبات دارند. (یادداشت مؤلف ).
نارنجستانفرهنگ فارسی عمید۱. جایی که درخت نارنج بسیار باشد.۲. گلخانهای که در زمستان گلدانهای نارنج را در آنجا نگهداری میکنند.
باغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ستان، گلستان، پارک، پارک جنگلی، جنگل جالیز، پالیز، باغ میوه، باغچه، باغ معلق، تاکستان، موستان، باغستان، باغات، نارستان، انارستان، حدیقه، خلد، بهشت، روضه نارنجستان، چهلستون، باغ فین چمنزار، نیزار، گلزار
ستانلغتنامه دهخداستان . [ س ِ ] (ص ، ق ) برپشت خوابیده . (برهان ). پشت بازافتاده و به پشت خوابیده . (آنندراج ). بازخفته بقفا. (حفان ). بر قفا خفته . (صحاح الفرس ). برپشت غلطیدن . (شرفنامه ). بر پشت بازخفته . (اوبهی ). کسی که بر پشت خود خوابیده باشد. (غیاث ) : یاد ک
استانلغتنامه دهخدااستان . [ اِ ] (اِ) مزید مقدّم بعض امکنه ، مانند: اِستان البهقباذ الاسفل . اِستان ُالبهقباذ الاعلی . اِستان ُالبهقباذ الاوسط. اِستان ُ سُو. اِستان ُالعال . (معجم البلدان ). آقای پورداود در نامه ٔ فرهنگستان آورده اند: و آن در پارسی باستان و در اوستا ستانه و در سانسکریت ستهانه