ناسختنلغتنامه دهخداناسختن . [ س َ / س ُ ت َ ] (مص منفی ) ناسنجیدن . نسختن . مقابل سختن . رجوع به سختن شود.
ناگسیختنلغتنامه دهخداناگسیختن . [ گ ُ ت َ ] (مص منفی ) مقابل گسیختن به معنی دریدن و شکافتن و شکستن و پاره کردن .
آسغدنلغتنامه دهخداآسغدن . [ س َ دَ ] (مص )(از: آ، نا + سغدن ، سختن یعنی سنجیدن ) ناسختن . ناسنجیدن . رجوع به آسغده ، بسغده ، بسغدن و بسغدیدن شود.