ناصر

nāser

معنی

یاری‌کننده؛ یارویاور.

مترادف

غالب، فاتح، مددکار، یار، یاریگر، یاور ≠ مغلوب، مقهور

جست‌وجوی دقیق

ناصر

لغت‌نامه دهخدا

ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) داودبن عیسی بن ملک سیف الدین ابی بکربن ایوب ، مکنی به ابوالمفاخر و ملقب به صلاح الدین از ملوک بنی ایوب است . وی به سال 603 هَ . ق . در دمشق متولد شد و در سال 624 به امارت

ناصر

لغت‌نامه دهخدا

ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) فرج بن برقوق ، ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالسعادات . از ممالیک چراکسه ٔ برجیه است وی در سال 801 هَ . ق . به سن ده سالگی به جای پدرش ملک ظاهر سیف الدین برقوق به تخت نشست و در سال <span class="hl" dir="l

ناصر

لغت‌نامه دهخدا

ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) یوسف ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به صلاح الدین ، نخستین از ایوبیان مصر است . وی در سال 564هَ . ق . به سلطنت مصر رسید و به سال 589 درگذشت . (از طبقات سلاطین اسلام ص <span cl

ناصر

لغت‌نامه دهخدا

ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) یوسف بن ایوب ، ملقب به صلاح الدین . از امرای ایوبی است وی از سال 581 تا 591 بر میافارقین حکومت کرد. (از معجم الانساب ص 152).

ناصر

لغت‌نامه دهخدا

ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الاعمشی الدرعی ، از امرای سودان است . وی در دو نوبت [ به سال 1077 و 1118 ] به حکومت سودان رسید. (از معجم الانساب ص 133 و <span class="hl" dir="

جست‌وجوی هم‌آوا

ناسیر

لغت‌نامه دهخدا

ناسیر. (ص مرکب )گرسنه . که سیر نیست . مقابل سیر. رجوع به سیر شود.

نیاسر

لغت‌نامه دهخدا

نیاسر. [ س َ ] (اِخ ) قصبه ای است از دهستان نیاسر بخش قمصر شهرستان کاشان . در 45 هزارگزی شمال غربی قمصر، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 3200 تن سکنه است . آبش ازچشمه ٔ معروف و مهم نیاسر و در حدود <s

نیاسر

لغت‌نامه دهخدا

نیاسر. [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش قمصر شهرستان کاشان است . این دهستان در شمال باختری قمصر و شمال دهستان پرزوک در منطقه ٔ کوهستانی و خوش آب و هوائی واقع است و از 11 قریه ٔ بزرگ و چندین مزرعه تشکیل شده و جمعیت آن بالغ بر <span clas

نیایشگر

لغت‌نامه دهخدا

نیایشگر. [ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) نیایش کن . دعاگو. دعاکن . ستایشگر : بدو گفت ما بندگان توایم نیایشگر پاک جان توایم .فردوسی .

ناسر

لغت‌نامه دهخدا

ناسر. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است به جرجان . از آن ده است حسن بن احمد محدث و محمدبن محمد فقیه حنفی . (منتهی الارب ).

جست‌وجوی مشابه

ناصرخسرو

لغت‌نامه دهخدا

ناصرخسرو. [ ص ِ رِ / رْ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) (حکیم ...) ناصربن خسروبن حارث قبادیانی بلخی مروزی ، ملقب و متخلص به «حجت » و مکنی به ابومعین . از شاعران قوی طبع و قصیده سرایان گران قدر زبان فارسی است . وی در ما

ناصرآباد

لغت‌نامه دهخدا

ناصرآباد.[ ص ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان . در 12هزارگزی مغرب سعیدآباد بر سر راه مالرو زیدآباد به کریم آباد واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span

ناصرالملک

لغت‌نامه دهخدا

ناصرالملک . [ ص ِ رُل ْ م ُ ] (اِخ ) وزیرالدولةبن مبارک از نواب مغول کبیر در ولایت بنگاله و بهار و أوریسه ٔ هندوستان (1186-1189 هَ . ق .) است . (از معجم الانساب ص 444).

ناصرالدیلمی

لغت‌نامه دهخدا

ناصرالدیلمی . [ ص ِ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ناصربن حسین شود.

ناصرآباد

لغت‌نامه دهخدا

ناصرآباد. [ ص ِ ] (اِخ ) از دهات دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس و در 112هزارگزی مغرب حاجی آباد و 4هزارگزی مغرب راه مالرو میناب به فارغان در ناحیه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و <span class="hl" d

جست‌وجوی متن

Nasser

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ناصر

احمد

لغت‌نامه دهخدا

احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ناصر. رجوع بشهاب الدین احمد ناصر شود.

نواصر

لغت‌نامه دهخدا

نواصر. [ ن َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ ناصر. رجوع به ناصر شود.

احمد

لغت‌نامه دهخدا

احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ناصر لدین اﷲ. رجوع به ناصر... شود.

Lake Nasser

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دریاچه ناصر

جست‌وجوی هم‌آغاز

ناصرالدین شاه قاجار

لغت‌نامه دهخدا

ناصرالدین شاه قاجار. [ ص ِ رُدْ دی هَِ ] (اِخ ) ابن محمد شاه بن عباس میرزابن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است . وی در ششم ماه صفر سال 1247 هَ . ق . متولد و به سال 1313 پس از <span class="hl" dir="

ناصرخسرو

لغت‌نامه دهخدا

ناصر ارجانی

لغت‌نامه دهخدا

ناصر ارجانی . [ ص ِ رِ اَرْ رَ ] (اِخ ) رجوع به ناصح الدین احمدبن محمد شود.

ناصر میرزا

لغت‌نامه دهخدا

ناصر میرزا. [ ص ِ ] (اِخ ) وی سومین و کهترین پسر سلطان عمر شیخ گورکانست و مادرش امید نام از اهالی اندجان بود. (از حبیب السیر ج 4 ص 100).

ناصر نجفی

لغت‌نامه دهخدا

ناصر نجفی . [ ص ِ رِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن حسین نجفی . او راست «الجداول النورانیه » در استخراج آیات قرآنی . رجوع به اعیان الشیعه ج 49 ص 113 شود.

جست‌وجوی هم‌قافیه

خناصر

لغت‌نامه دهخدا

خناصر. [ خ َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ خنصر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خنصر شود.

کوت ناصر

لغت‌نامه دهخدا

کوت ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

ابوناصر

لغت‌نامه دهخدا

ابوناصر. [ اَ ص ِ ] (اِخ ) او راست : شرح حدیث الأربعین .

قشلاق سیدناصر

لغت‌نامه دهخدا

قشلاق سیدناصر. [ ق ِ س َی ْ ی ِ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چمچمال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان واقع در 23 هزارگزی شمال شوسه ٔ کرمانشاه به همدان . این ده در دامنه واقع شده و سردسیر و معتدل است . سکنه ٔ آن 80

قلعه ناصر

لغت‌نامه دهخدا

قلعه ناصر. [ ق َ ع َ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول ، واقع در 12هزارگزی شمال خاوری شوش و 6هزارگزی خاوری راه آهن اهواز به تهران و 80هزارگزی خاو

درپیوند

بیشتر بدانید

ناصر

nāser

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا