نافرمانلغتنامه دهخدانافرمان . [ ف َ ] (اِ) گلی است که آن را زبان به قفا گویند. (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
نافرمانلغتنامه دهخدانافرمان . [ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه امتثال نکند. (آنندراج ). طاغی . (دهار). یاغی . طاغی . غیرمطیع. سرکش . (ناظم الاطباء). کنود. قروف . عقق . عاق . طمل . (از منتهی الارب ). عاصی . عصی . متمرد. سرکش . گردنکش . که فرمان نکند. که فرمان نبرد : دختری که داشت به
نافرماندیکشنری فارسی به انگلیسیbalky, defiant, disobedient, insubordinate, mean, noncompliant, perverse, rambunctious, rebel, rebellious, recalcitrant, refractory, unruly, wayward, wild
نافرمان شدنلغتنامه دهخدانافرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استعصا. عصیان کردن . سرکشی کردن . طاغی و یاغی شدن . فرمان نبردن . متمرد شدن : و فتح به بست به خالد اندر نافرمان شده بود خالد از فراه به بست شد. (تاریخ سیستان ).
نافرمان پذیرلغتنامه دهخدانافرمان پذیر. [ ف َ پ َ ] (ص مرکب ) غیر مطیع. رام ناشدنی . سرکش . طاغی و یاغی : به دزدی هندویت را گر نگیرم چو هندو دزد نافرمان پذیرم .نظامی .
نافرمان پذیریلغتنامه دهخدانافرمان پذیری . [ ف َ پ َ ] (حامص مرکب ) سرکشی . طغیان . عصیان . فرمان پذیر نبودن . عدم اطاعت .
گل نافرمانلغتنامه دهخداگل نافرمان . [ گ ُ ل ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از گل که رنگش کبود میباشد. گل بنفشه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
نافرمانبردارلغتنامه دهخدانافرمانبردار. [ ف َ ب ُ ] (ص مرکب ) عصی . (از زمخشری ). که فرمان بردار نیست . عاصی . نافرمان . سرکش . طاغی .
نافرمانبرداریلغتنامه دهخدانافرمانبرداری . [ ف َ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل نافرمان بردار. طغیان . تمرد. عصیان . سرکشی . نافرمانی . اطاعت نکردن : بدخوئی و ستیزه روئی آغاز نهادند و نافرمان برداری و زبان درازی گرفتند. (گلستان ).
نافرمانیلغتنامه دهخدانافرمانی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) سرکشی . طغیان . مخالفت . عدم اطاعت . (ناظم الاطباء). رهق . طنو. طنی . (منتهی الارب ). عقوق . عصیان . عتو. اباء. گردنکشی . تمرد : از حد و غایت نافرمانی درمگذرکه پدیدارست اندازه ٔ نافرمانی . م
نافرمان شدنلغتنامه دهخدانافرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استعصا. عصیان کردن . سرکشی کردن . طاغی و یاغی شدن . فرمان نبردن . متمرد شدن : و فتح به بست به خالد اندر نافرمان شده بود خالد از فراه به بست شد. (تاریخ سیستان ).
نافرمان پذیرلغتنامه دهخدانافرمان پذیر. [ ف َ پ َ ] (ص مرکب ) غیر مطیع. رام ناشدنی . سرکش . طاغی و یاغی : به دزدی هندویت را گر نگیرم چو هندو دزد نافرمان پذیرم .نظامی .
نافرمان پذیریلغتنامه دهخدانافرمان پذیری . [ ف َ پ َ ] (حامص مرکب ) سرکشی . طغیان . عصیان . فرمان پذیر نبودن . عدم اطاعت .
نافرمانبردارلغتنامه دهخدانافرمانبردار. [ ف َ ب ُ ] (ص مرکب ) عصی . (از زمخشری ). که فرمان بردار نیست . عاصی . نافرمان . سرکش . طاغی .
نافرمانبرداری کردنلغتنامه دهخدانافرمانبرداری کردن . [ ف َ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرمانبرداری نکردن . اطاعت نکردن . سرکشی کردن . عصیان ورزیدن . طغیان کردن . نافرمانی کردن . تمرد کردن .
گل نافرمانلغتنامه دهخداگل نافرمان . [ گ ُ ل ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از گل که رنگش کبود میباشد. گل بنفشه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).